سایت شخصی پرویز رضایی

سردفتر اسناد رسمی 695 تهران

سایت شخصی پرویز رضایی

سردفتر اسناد رسمی 695 تهران

  • ۰
  • ۰

یک پرسش بی رحمانه

فرض کنید دچار یک نوع سرطان بدخیم هستید و حداکثر بیشتر از دو ماه از عمر شما باقی نمانده در این حالت آیا ترجیح می دهید این زمان را با آگاهی از مرگ زندگی کنید و یا بیشتر مایلید این خبر به شما داده نشود و مثلا در یک شب که به خواب رفته آید در بی خبری محض مرگ را لمس کنید ؟!

پ.ن

قبلاً از طرح بی رحمانه این پرسش از مخاطبان گرامی پوزش می خواهم

-----------------------------------------------------------------------------------

در پست قبل از دوستان پرسیدم :

فرض کنید دچار یک نوع سرطان بدخیم هستید و حداکثر بیشتر از دو ماه از عمر شما باقی نمانده در این حالت آیا ترجیح می دهید این زمان را با آگاهی از مرگ زندگی کنید و یا بیشتر مایلید این خبر به شما داده نشود و مثلا در یک شب که به خواب رفته آید در بی خبری محض مرگ را لمس کنید ؟!

در پاسخ به پرسش بالا دو سوم دوستان گزینه اول و یک سوم باقیمانده گزینه دوم را انتخاب کردند .

در اینجا بنده هم از فرصت استفاده نموده ضمن احترام به نظر طرفداران گزینه دوم و همدلی با دوستانی که اگاهی از مرگ را نسبت به بی خبری ترجیح دادند توجه دوستان را به بخشی از کتاب با ارزش روان درمانی اگزیستانسیال نوشته اروین یالوم ذیل عنوان سرطان : رویارویی با مرگ جلب می کنم .

بحران ...ترکیبی از دو نشانه است : خطر و فرصت .

در طول سال ها کار با بیماران سرطانی لاعلاج متوجه شده ام که بسیاری از آنان , بحران و خطری را که از سر می گذرانند فرصتی می بینند برای تغییر . دگرگونی های تکان دهنده و تحولات درونی را گزارش می کنند که جز با,, رشد فردی ,, قابل وصف نیست .

1- تنظیم دوباره اولویت های زندگی : ناچیز شمردن مسائل کم اهمیت .

2- احساس رهایی دیگر می توانند کارهایی را که دوست نداشتند انجام ندهند .

3- افزایش درک زندگی در زمان حال به جای انکه زندگی کردن را به دوران بازنشستگی یا زمان دیگری در آینده موکول کنند .

4- قدردانی پرشور از واقعیت های اساسی زندگی : تغییر فصل , برگ ریزان در فصل پاییز و ...

5- ارتباط عمیق با عزیزانشان نسبت به دوران پیش از بروز بحران .

6- ترس های بین فردی کمتر , نگرانی کمتر از بابت طرد شدن , تمایل بیشتر به پذیرش خطر نسبت به دوران پیش از بروز بحران

7- محو هرگونه دلواپسی برای شهرت ,موفقیت سیاسی و اجتماعی , وضعیت مالی و بی اهمیت شدن ناگهانی همه اینها .

 

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

خاطرات دفترخانه

 

از مراجعان امروز من دختر خانم و اقا پسری بودند که بیست و دو سه سال بیشتر سن نداشتند البته اگه تو روزگار ما زندگی می کردند شاید ی بچه کوچک هم همراه شان بود اما امروز ازدواج جوان ها ان هم تو این سن و سال خصوصا در شهرهای بزرگ واقعا استثناست .

از علت مراجعه شان پرسیدم خانم جوان که از همسرش سر و زبان بیشتری داشت و ی سرو گردن بلند قامت تر بود گفت :اقا من می خواهم مهریه ام را ببخشم بعد هم قباله ازدواجشون را روی میز من گذاشت .

خیلی اجمالی نگاهی به محتویات سند انداختم مهریه خانم چهار ده سکه طلا بیشتر نبود انهم با شرط عند الاستطاعه ! برای اینکه به بهانه ای مرد را هم وادار به گفتگو کنم از او پرسیدم:

- ایا خانم حق طلاق هم دارد ؟

مرد جوان به آرامی گفت : نه

گفتم : اینکه قراره اگه ی روزی توانایی مالی داشتی چهارده تا سکه به خانمت بدهی اذیتت می کنه؟

گفت : نه اقا خود خانمم اصرار داره مهریه اش را ببخشه !

از ظاهر و لحن مرد جوان معلوم بود که صادقانه حرف می زنه و قصد فریب کاری نداره اینجا بود که خانم دوباره رشته کلام را به دست گرفت و به حمایت از همسرش در آمد و گفت :

اقا من خودم حق طلاق نمی خواهم و وقتی علتش را پرسیدم در حالی که تلاش می کردم تا دلیل موجهی برای عدم درخواست این حق دست و پا کنه گفت :

اقا راستش من کارهای اشتباه زیاد انجام می دهم می ترسم اگر حق طلاق هم داشته باشم اشتباه کنم و بی چهت از شوهرم که دوستش دارم جدا بشم ! به حکایت سند ازدواج خانم تحصیلات دانشگاهی داشت اما , اقا پسر بیشتر از نه کلاس درس نخوانده بود ! از خانم در مورد رشته تحصیلی او پرسیدم و وقتی گفت الهیات خوانده شگفت زده شدم صرفنظر از ظاهرش که به خانمی که خودش را مقید به احکام شرعی بداند هیچ شباهتی نداشت جالب از احکام و مقررات ازدواج هم بی اطلاع بود این موضوع را وقتی متوجه شدم که از او در مورد علت ناچیز بودن مهریه پرسیدم گفت من مهریه را قبول ندارم و در جواب سوال من که پرسیده بودم ایا می داند چنانچه مهریه ای تعیین نمی شد تکلیف عقد انها بلحاظ شرعی چه بود به غلط گفت لابد عقدمان باطل می شد !

به نظرم خانم جوان نیاز به جلسات مشاور و حتا روانکاوی داشت صرفنظر از انتخاب رشته تحصیلی غیر مورد علاقه و او حاضر به درخواست کمترین مطالبه در مورد حقی که او را در نهایت کمی برابر با همسرش می کرد نبود او از ازادی و داشتن حق تعیین سرنوشت خود که مستلزم پذیرفتن مسئولیت انتخاب ها و تصمیاتش بود به بهانه امکان اشتباه کردن می گریخت و به دنبال مفری بود که در همه حوادث زندگی و اسیب های حتمالی اینده به سوی ان بگریزد هرچند آزادی اش به امنیت ناشی از اسارت به تارج رفته باشد .

 

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

خاطرات دفترخانه

 

روز شلوغی بود صدای همکارانم که به مراجعان تذکر می دادند از ماسک استفاده کنند مرتب شنیده می شد.

خانم مسن , ریزه میزه و محجبه ای که با تر و فرزی از لای بقیه خودش را داخل دفتر کار من انداخت توجهم را جلب کرد .

در حالی که معلوم بود پله ها را به سختی بالا آمده با خنده ملیحی سلام کرد و گفت آقا می توانم ی سوالی بکنم ؟

از او خواسته تا قدری بنشیند و نفسی تازه کند بعد از مکثی کوتاه گفت : آقا مشکل من اینه که اسم شوهرم تو شناسنامه من هست اما اسم من تو شناسنامه اون نیست !

گفتم : خوب مشکل چیه ؟

گفت : آقا بیست و پنج ساله شوهر من رفته هیچ سراغی هم از من نگرفته بعد هم با یک خانمی ازدواج کرده الان هم چندتا بچه داره دخترش داره ازدواج می کنه !

حالا اینها را ولش کن اصلن کار خوبی کرده منم تو این بیست و پنج سال هر جا دلم خواسته رفتم سالی چند بار سفر کربلا و مشهد میرم ...! مشکل من اینه که اسم شوهرم تو شناسنامه من هست اما اسم من تو شناسنامه اون نیست !گفتم : خوب مشکلش کجاست ؟

گفت : می خواهم بدانم حالا اگه من بمیرم او از من ارث می بره ؟

گفتم : معلومه

گفت : آخه من سی سال کارمند دولت بودم کار کردم حقوق بازنشستگی می گیرم دو تا خونه دارم زندگی دارم هیچ کدام از این ها مال شوهرم نیست ! یعنی اگر من بمیرم شوهرم از اموال خود من هم ارث میبره ؟ گفتم : خوب معلومه دیگران از اموال ما ارث می برند . قرار نیست که ما اموالمان را با خودمان ببریم !

گفت : یعنی چقدر ارث می بره ؟

گفتم : علی القاعده چون شما فرزند مشترکی ندارید و وارث شوهر شماست نصف اموال را او به ارث می برد .

با تعجب پرسید : حالا اگر او زودتر از دنیا بره چی می شه ؟

گفتم : خوب در ان صورت بخاطر فرزند داشتن اقا و ازدواج مجدد او سهم شما یک شانزدهم از اموال اقا بیشتر نیست ....

گفت : تازه او که چیزی نداره ...حالا من باید چکار کنم ؟

گفتم : راستش بخاطر همین حرفها هم که شده توصیه می کنم تو این عمر باقی مونده بجای نگرانی از اموالت بعد از مرک بیشتر از زندگیت لذت ببری و خوش باشی تا حداقل خدایی ناکرده حسرت زده از دنیا نری !

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

خاطرات دفترخانه

مرد که چند ماه قبل همراه با پسر و عروسش برای تنظیم وکالتنامه طلاق آمده بود امروز کار دیگری داشت . از سرانجام رابطه پسر و همسر او پرسیدم

گفت : بلاخره از هم جدا شدند و مادر دختر به هدفش که از هم پاشیدن زندگی آنها بود رسید .

گفتم یعنی علت جدایی آنها دخالت های مادر دختر خانم بود؟

گفت بله دقیقا ! دو سال پیش بی جهت آمد و دخترش را با خودش برد و در این مدت همه سعی و تلاش ما برای بگرداندن او بی نتیجه ماند.

گفتم : اما به هر حال حتما خانواده دختر خانم دلیلی برای اصرارشان برای جدایی می اوردند

گفت : هیچ دلیل موجهی نداشتند من یک شخص بازنشسته هستم سی سال در اداره پلیس خدمت کردم در این موارد تجربه زیادی دارم .

پرسیدم : دلیل غیر موجه شان از نظر شما چه بود ؟

گفت : هیچی می گفتند پسر شما اعتیاد دارد !

گفتم : یعنی معتاد بود

گفت : خب بله امروز همه معتادند چه کسی معتاد نیست ؟!

گفتم : یعنی شما هم معتادید ؟

گفت : نه !

پرسیدم : به نظر شما من معتاد هستم ؟

سرش را به پایین انداخت و بعد از مکث کوتاهی گفت : امروز همه معتادند !!!

 

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

سئوال : آیا زن بعد از عقد نکاح در صورت اعسار زوج از پرداخت مهریه و عدم دریافت آن حق دارد تمکین نکند ؟در صورت جواز آیا تمکین منحصر به بضع (شرمگاه)است یا سایر استمتاعات را هم شامل می شود؟

پاسخ : شامل سایر استمتاعات نیست ولی می تواند به خانه او نرود و با او خلوت نکند. / ایه الله سید علی سیستانی

خوب وقتی زن حق داره به منزل مرد نره و مرد هم حق خلوت کردن با او رو نداره مرد بیچاره قراره کجا این سایر استمتاعات رو ببره ؟

وسط آسفالت خیابون؟!

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

شاید شما هم ویدیوی قیچی کردن موی یک دانش آموز توسط یکی از مربیان و مسئولین مدرسه را که در فضای مجازی هم بسیار بازنشر شد دیده باشید موضوعی که به تصور بسیاری نقض کرامت انسانی کودک است تا جایی که سخنگوی وزارت آموزش و پرورش در توئیتی نوشت :

رفتار فرد خاطی با دانش آموزان عزیز (قیچی کردن مو) طبق ماده ۸ قانون رسیدگی به تخلفات اداری، اعمال و رفتار خلاف شئون اداری یا شغلی است، که از طریق هیات رسیدگی به تخلفات اداری و مجازات و تنبیهات مقرر در این قانون رسیدگی می‌شود."

به نظرم ذکر چند نکته در این خصوص خالی از فایده نباشد :

1- اعمال و رفتار خلاف شئون اداری یا شغلی موضوع بند یک ماده هشت قانون رسیدگی به تخلفات اداری یک مفهوم کشدار است که هیچ ضابطه ای برای تشخیص آن وجود ندارد و می تواند با توجه به پیش فرض ها و باور و سلیقه اعضای هیاتهای رسیدگی به تخلفات اداری قبض و بسط پیدا کند تا جایی که ممکن است ناهنجارترین رفتار ها از سوی معلمین و اولیای امور مدارس به تشخیص هیات مغایرتی با شئون شغلی آنها نداشته باشد و یک رفتار اجتماعی کاملا عرفی و معمول خلاف شان تلقی شود .

همچنانکه اگر این اقدام فرد یاد شده یعنی قیچی کردن موی دانش آموز از طرف هیات رسیدگی کننده مغایر یا شئون شغلی تشخیص داده نشود صدور حکم برائت برای وی هیچ مغایرتی با قوانین و مقررات ندارد .

2- شناور بودن مجازاتها در قانون رسیدگی به تخلفات اداری کارمندان نیز یکی از نقاط ضعف این قانون است

این امر از یک سو مخالف اصل قانونی بودن مجازاتهاست که هدف آن پش بینی عکس العمل قانونی رفتار ناهنجار( مجازات ) در صورت ارتکاب جرم و تخلف به منظور پیش گیری است

و از سوی دیگر موجب بی عدالتی در تعیین مجازاتهای مختلف برای تخلفات مشابه است ( مضافا اینکه این مجازاتها از اخطار کتبی بدون درج در پرونده ! تا انفصال دائم از خدمات دولتی را شامل می شود )

3- صرفنظر از موضوع یاد شده حق اعمال مجازاتی از نوع انفصال دائم از خدمات دولتی ! که در واقع سلب حیات اجتماعی و فرصت شغلی یک فرد است و از شوون و ذاتا در صلاحیت مراجع قضایی است از طرف اعضای یک هیات اداری که مطابق قانون تنها کافی است یکی از اعضای آن باید آشنا به مسائل حقوقی باشد ( حتا نه الزاما داشتن لیسانس حقوق ) از عجایب روزگار است !

 

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

زندگی پس از زندگی

مروز به پیشنهاد و اصرار یکی از دوستان برنامه زندگی پس از زندگی را از تلویزیون دیدم.

بنده ابدا قصد نسبت دروغگویی و یا خدایی ناکرده فریب دادن بینندگان را به این به اصطلاح تجربه گر محترم ندارم اما به نظرم برای تحلیل آنچه این مدعیان بازگشت از جهان پس از مرگ مدعی هستند بیش از همه و پیش از همه نیاز به متخصصین در رشته های روانشناسی و روانپزشکی و روانکاوانی است و عجیب اینکه این تجربیات اتفاقا با آموزش های دینی و مذهبی رسمی که در مراکز آموزشی مانند آموزش و پرورش و دانشگاهها و صدا و سیما و منابر و مساجد و تکایا تدریس و تبلیغ می شود طابق النعل و بالنعل یکی است .

تصور می کنم صرفنظر از اغراض و اهداف سازندگان اینگونه برنامه ها در خوش بینانه‌ترین حالت ریشه این قضایا را باید در ضمیر ناخودآگاه این افراد متوهم و روان پریش جستجو کرد

 

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

شوپنهاور در کتاب در باب حکمت زندگی توصیه می کند تا مردان با زنانی که دارای اموال زیاد هستند ازدواج کنند زیرا اینان ارزش مال را می دانند و در حفظ آن کوشش می کنند بر خلاف دخترانی که در خانواده ای فقیر زندگی کرده أند و بعد از ازدواج خیلی زود با اسراف و ولخرجی دارایی و اموال شأن را بر باد می دهند .

به نظرم عقیده شوپنهاور در مورد خانواده مقامات سیاسی خصوصا در کشورهای جهان سوم مانند ما کاملا صادق است

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

ثروت غیر قابل بازیافت

از نظر سِنِکا حکیم یونان باستان با ارزش ترین دارایی انسان لحظات باقی مانده از عمر اوست.

به تصور من سنکا درست می گوید اما چگونه است ما کسی که میلیون ها تومان از دارایی خودش حتا خیلی کمتر از ان را اتش می زند سفیه و دیوانه می دانیم ولی در مورد فقدان شعور و دانایی کسی که به آسانی اوقات زندگی اش را که برخلاف پول قابل بازیافت هم نیست به فنا می دهد , تردید می کنیم !

شاید فراگیر بودن و عمومیت این بیماری خطرناک موجب تردید ما باشد

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

اقا دادخواست تمکین داده خانم هم در دادخواست تقابل مدعی شده که همسرش نفقه نمی دهد و محلی برای سکونت او فراهم نکرده دادگاه حکم برالزام زن به تمکین صادر کرده دیوان عالی کشور ضمن نقض رای دادگاه استدلال کرده :

خانم باید کجا تمکین کند رو آسفالت خیابان ؟!

پ.ن

حقوق مدنی در آیینه دیوان عالی کشور

 

  • پرویز رضایی