سایت شخصی پرویز رضایی

سردفتر اسناد رسمی 695 تهران

سایت شخصی پرویز رضایی

سردفتر اسناد رسمی 695 تهران

  • ۰
  • ۰



آخرهای وقت اداری که جمع و جور می کردیم برای رفتن خانم و آقایی جوان وارد دفتر شدند معلوم نبود از گرمای هوا کلافه اند و یا به قول خودشان سر زدن به ده , دوازده تا دفترخانه و شنیدن نه برای انجام آنچه خواسته اند.

امروز مراجعه کننده زیادی نداشتیم و تقریبا بیکار بودیم خواستم تا بنشینند و تقاضای خودشان را مطرح کنند

خانم جوان ضمن اینکه قباله ازدواجشان را روی میز من می گذاشت از اینکه همکاران دفاتر از تنظیم سندشان سرباز می زنند گله داشت و این قضیه موجب تعجبش بود .
اجمالا بعضی از علل این بی رغبتی و امتناع سردفتران را برای آنها توضیح دادم اما می دانستم که حق با آنهاست و وظیفه ذاتی سردفتر تنظیم اسناد مردم است مگر در موارد استثنایی که مفاد سند مخالف نظم عمومی و یا اخلاق حسنه است .

ابتدا از ظواهر امر و یا حداقل حرفای شان چنین برداشت می شد که روشنفکر هستند و قالب های قدیمی و مقررات سنتی را برای زندگی مشترکشان مناسب نمی دانند .
خانم که ازدواج دومش با این آقا بود گفت من مهریه نمی خواهم و حاضرم تمام آن را ببخشم ( مطابق سند ازدواج تمام مهریه خانم پنج سکه طلا بیشتر نبود)اما به شرطی که حق طلاق داشته باشم آقا که تا حالا سعی می کرد خودش را خیلی ملتزم به پرنسیپ و اخلاقی نشان بده بی اختیار ابروانش گره خورد و رو به من کرد و گفت:
آقا وکالت را بی خیال فردا خانم صبح از خواب بیدار می شه میخواد طلاق بگیره !

من هم که انتظار چنین حرفی را نداشتم در آمدم و گفتم آقا مگه شما که حق طلاق دارید هر روز صبح که از خواب بلند می شوید خانم تان را طلاق میدین؟! 
مرد که شاید احساس می کرد گاف داده دیگر ادامه نداد

اما زن که حال و هوای بحث را به نفع خودش می دید گفت آقا حضانت بچه ها هم باید به من داده بشه

این حرف خانم باعث تعجبم شد قباله ازدواج که نشان می داد از ازدواج آن ها بیشتر از یک سال نمی گذرد برای همین پرسیدم مگر شما فرزندی دارید زن گفت نه ولی به هر حال بچه دار که می شویم من می خواهم بعد از طلاق خودم سرپرستی آنها با من باشد ...
مرد که کم کم اختیارش را از کف می داد وسط حرفش پرید و گفت اینطور نیست در صورتی حضانت بچه ها را به تو واگذار می کنم که نفقه آنها را هم به عهده بگیری ...دعوا داشت برای هیچ بالا می گرفت ...

ساعت دو و نیم بعد از ظهر بود و وقت تعطیل شدن دفترخانه ...تا روز دیگر و خاطره ای تازه !


...خاطرات دفترخانه.

  • ۹۸/۰۴/۰۹
  • پرویز رضایی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی