سایت شخصی پرویز رضایی

سردفتر اسناد رسمی 695 تهران

سایت شخصی پرویز رضایی

سردفتر اسناد رسمی 695 تهران

  • ۰
  • ۰

شارلاتانیسم


یکی از مراجعان امروز خانمی محجبه (چادری) و میانسال و چاق بود برای آنکه حرفاهایش را دیگران نشنود وسواس زیادی نشان می داد بخاط همین روی نزدیک ترین صندلی به میز من نشست .
گفت چند سالی می شود که برادرش محجور ( کسی که بخاطر ضعف قوای عقلانی در تصرف در اموالش ممنوع شده) است و او قیمومیتش را به عهده دارد همسر اول برادرش طلاق گرفته و آنها (خانواده محجور ) توانسته اند با زحمت زیاد یک دختر شهرستانی که از خانواده ضعیف و خودش هم بیسواد است به عقد او در آورند زن گفت برادرش حدود شصت و پنج سال سن و از همسر اولش هم یک پسر سی ساله دارد .
زن خیلی پراکنده گویی می کرد و به روشنی معلوم نبود خواسته اش چیست گفت پدرمان جند سال می شود که فوت شده و ثلث موالش را هم به نفع مادرمان وصیت کرده و می دانیم اگر مادر هم فوت کند اموالش بین خوهران و برادرم تقسیم می شود در حالی که برادرم علاوه بر اینکه محجور و معتاد به مواد مخدر است مبتلا به بیماری پارکینسون هم هست گفتم خوب انشاء الله خداوند به مادرتان عمر طولانی بدهد اما بعد از مادر هم جای نگرانی نیست شما قیم برادر هستی و می توانی با ارثیه ای که سهم برادرتان می شود او را اداره کنی ... احساس می کردم نگاه های زن به من نگاه عاقل اندر سفیه است بلاخره مجبور شد حاشیه سازی را کنار گذاشته و بنده را شیر فهم کند که تمام نگرانی او و خواهرانش این است با فوت مادر برادرشان هم بمیرد و همسر او که تازگی ها به صرافت افتاده مهریه اش یعنی هفتصد سکه طلا را از اموال و ماترک برادر مطالبه کند 
پرسیدم خوب چطور موقعی که آن دختر بیچاره را به عقد برادر خل و چل و معتاد و بیمار تان در آوردید چنین روزهایی را پیش بینی نکردید زن گفت چه می دانم گفتیم برادر معتادمان که مالی ندارد و این دختر هم این چیزها حالیش نیست و ...کم کم احساس می کردم حوصله ام از یاوه گویی های زن سر رفته سعی کردم آرامش خودم را حفظ کنم پرسیدم خانم چه کاری می توانم برای شما انجام بدهم زن خیره خیره به من نگاه می کرد و انگار تنها با کلام نمی توانست منظور خودش را بیان کند
بلاخره گفت آقا من می دانم فقط شما که سردفتر هستید می توانید مشکل ما را حل کنید گفتم سرکار خانم قانون شرع تکلیف شما را روشن کرده اگر من هم قرار بود تصمیم بگیرم وجدان و انصاف غیر از این حکمی نداشت زن گفت منظورم این است که حالا وصیت نامه ای چیزی از برادرم بگیرید که اموالش را بعد از مرگ حداقل این زن نتواند بالا بکشد....! زن نمی فهمید اگر قلب سردفتر را هم سگ خورده باشد و امکان تنظیم یک وصیت نامه ای از طرف فرد محجور وجود داشت بعد مرگ برادرشان باز هم با وجود طلب همسر جایی برای مطالبه سایرین که علی فرض محال وصیتی به نفعشان شده باقی نمی ماند.

...خاطرات دفترخانه

  • ۹۸/۰۴/۱۱
  • پرویز رضایی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی