چند روز پیش پیرمردی ریزه پیزه با چهره ای سفید و نورانی وارد اتاق من شد با لبخندی ملیح سلام گرمی کرد تا جایی که فکر کردم حتما با من آشنابی دیرینه ای داره و من فراموش کردم!
اما معلوم شد برای اولین مرتبه است که به دفترخانه آمده خواست وکالتنامه ای قضایی برای او تنظیم کنم تا ازطرف خواهرش حق داشته باشه علیه مستاجر او حکم تخلیه بگیره گفتم مشکلی نیست و خواستم تا مدارکش رو به همکارانم تحویل بده
خیلی زود کار انجام شد و سند نویس دفتر از من خواست تا برای تایید نهایی سند حاضر بشم وقتی پشت پیشخوان قرار گرفتم با اشاره سند نویس برای احراز هویت به شناسنامه وکیل و موکل با دقت نگاه کردم
پیرمرد متولد هزار و سیصد و سی و سال تولد موکل که به رغم ادعای پیر مرد همسرش بود هزار و سیصد و شصت و دو !
پیر مرد روحیه خیلی شادی داشت.
...خاطرات دفترخانه
- ۹۸/۰۴/۱۵