سایت شخصی پرویز رضایی

سردفتر اسناد رسمی 695 تهران

سایت شخصی پرویز رضایی

سردفتر اسناد رسمی 695 تهران

  • ۰
  • ۰

جوان تیپ حزب اللهی داشت درست مانند خود من در دهه شصت شلوار کتان به تن داشت و پیراهنش را هم روی شلوار انداخته بود می خواست تا یک سند رضایت نسبت به خانمی که او شاکی پرونده اش بود تنظیم شود یک نسخه از دادنامه شعبه کیفری دادگاه را روی میزم گذاشت .
اجمالا رای دادگاه را خواندم موضوع پرونده جعل اسناد کلاهبرداری و استفاده از سند مجعول و متهمان یک زن و یک مرد بودند که حالا آن جوان قصد داشت در مورد خانمی که به جرم کلاهبرداری و .. در آن پرونده به حبس و جزای نقدی محکوم شده بود رضایت بدهد .
از او خواستم در مورد جزئیات ماجرا بیشتر بگوید به آرامی و شمرده شمرده صحبت می کرد توضیح داد پیش از محرم سال قبل مادر دوستم که در همسایگی ما زندگی می کنند خبر بازداشت و زندانی شدن او را داد و با التماس از من خواست تا برای آزادی اش کاری بکنم

جوان ادامه داد برای دوستم قرار کفالت صادرشده بود و من چون کارمند و حقوق بگیر نیودم باید کسی را پیدا می کردم تا بتواند این کار را بکند اما دستم از همه جا کوتاه بود و آشنایی که حاضر باشد ضمانت دوستم را بکند هم سراغ نداشتم
در هر حال به شبکه های مجازی پناه بردم و از آن طریق درخواست کردم تا شخص واجد شرایطی که حاضر باشد تا با گرفتن مبلغی پول ضمانت دوستم بکند با من تماس بگیرد
خوشبختانه و یا شوربختانه بزودی فرد داوطلب پیدا شد و مردی با اعلام اینکه می تواند شخص کارمندی را با فیش حقوقی خود را به دادسرا بیاورد با من قرار و مدار گذاشت.
فردای آن روز با شخص داوطلب که خانم میان سالی بود ملاقات کردم و با دریافت سیصدهزار تومان پول به عنوان پیش پرداخت به اتفاق در شعبه دادیاری حاضر شدیم در برابر پرسش دادیار من خودم را پسر خاله متهم معرفی کردم و زن فیش حقوقی خود را ارائه داد اما دادیار مربوطه قبول نکرد و آزادی متهم و رفیق من را مشروط به ارائه گواهی کسر حقوق از طرف زن دانست
زن با این تعهد که روز بعد با گواهی مورد نظر دادسرا برخواهد گشت محل را ترک و فردای آن روز با مدارک خواسته شده مجددا همدیگر را ملاقات کردیم ضمن اینکه به بهانه رفع موانع برای قبولی کفالت باقیمانده وجه مورد توافق را تماما دریافت کرد.
هردو به اتفاق به شعبه دادیاری مراجعه و زن گواهی کسر حقوق را به دادیار مربوطه تحویل داد اما با کمال تعجب متوجه شدم که دادیار به مدارک خانم مشکوک شد و از ما خواست تا در دفتر شعبه منتظر بمانیم...
با مرملا شدن قضایا و اعتراف آن خانم معلوم شد که همه مدارک زن جعلی و ساختگی است و آن زن و مردی که ابتدا تلفنی با او تماس داشته جاعل و کلاهبردارند... مرد جوان توضیح داد که برغم گفتن همه حقایق و قصدش برای کمک به دوست خود و فریب خوردن از افراد کلاهبردار با دست بند به اداره آگاهی یرده شده و اگر یکی از آشنایانش که از افسران عالی رتبه آن اداره بود او را نمی شناخت و به کمکش نمی آمد معلوم نبود چه سرنوشتی انتظارش را می کشید .
جوان همچنین گفت که همکار زن کلاهبردار متواری شده و بعد از گذشت یک سال از این قضیه به وسیله تماس تلفی همسرش و تله گذاری موفق به جلب و بازداشت متهم اصلی شده اند
از مرد جوان پرسیدم آیا حاضری تا به آن مرد هم رضایت بدهی قدری سکوت کرد و گفت شاید ...شنیدم ازدواج کرده و درست نیست با این شرایط مدت شش سال در زندان بماند.

یادداشت های سردفتر

جوان تیپ حزب اللهی داشت درست مانند خود من در دهه شصت شلوار کتان به تن داشت و پیراهنش را هم روی شلوار انداخته بود می خواست تا یک سند رضایت نسبت به خانمی که او شاکی پرونده اش بود تنظیم شود یک نسخه از دادنامه شعبه کیفری دادگاه را روی میزم گذاشت .
اجمالا رای دادگاه را خواندم موضوع پرونده جعل اسناد کلاهبرداری و استفاده از سند مجعول و متهمان یک زن و یک مرد بودند که حالا آن جوان قصد داشت در مورد خانمی که به جرم کلاهبرداری و .. در آن پرونده به حبس و جزای نقدی محکوم شده بود رضایت بدهد .
از او خواستم در مورد جزئیات ماجرا بیشتر بگوید به آرامی و شمرده شمرده صحبت می کرد توضیح داد پیش از محرم سال قبل مادر دوستم که در همسایگی ما زندگی می کنند خبر بازداشت و زندانی شدن او را داد و با التماس از من خواست تا برای آزادی اش کاری بکنم

جوان ادامه داد برای دوستم قرار کفالت صادرشده بود و من چون کارمند و حقوق بگیر نیودم باید کسی را پیدا می کردم تا بتواند این کار را بکند اما دستم از همه جا کوتاه بود و آشنایی که حاضر باشد ضمانت دوستم را بکند هم سراغ نداشتم
در هر حال به شبکه های مجازی پناه بردم و از آن طریق درخواست کردم تا شخص واجد شرایطی که حاضر باشد تا با گرفتن مبلغی پول ضمانت دوستم بکند با من تماس بگیرد
خوشبختانه و یا شوربختانه بزودی فرد داوطلب پیدا شد و مردی با اعلام اینکه می تواند شخص کارمندی را با فیش حقوقی خود را به دادسرا بیاورد با من قرار و مدار گذاشت.
فردای آن روز با شخص داوطلب که خانم میان سالی بود ملاقات کردم و با دریافت سیصدهزار تومان پول به عنوان پیش پرداخت به اتفاق در شعبه دادیاری حاضر شدیم در برابر پرسش دادیار من خودم را پسر خاله متهم معرفی کردم و زن فیش حقوقی خود را ارائه داد اما دادیار مربوطه قبول نکرد و آزادی متهم و رفیق من را مشروط به ارائه گواهی کسر حقوق از طرف زن دانست
زن با این تعهد که روز بعد با گواهی مورد نظر دادسرا برخواهد گشت محل را ترک و فردای آن روز با مدارک خواسته شده مجددا همدیگر را ملاقات کردیم ضمن اینکه به بهانه رفع موانع برای قبولی کفالت باقیمانده وجه مورد توافق را تماما دریافت کرد.
هردو به اتفاق به شعبه دادیاری مراجعه و زن گواهی کسر حقوق را به دادیار مربوطه تحویل داد اما با کمال تعجب متوجه شدم که دادیار به مدارک خانم مشکوک شد و از ما خواست تا در دفتر شعبه منتظر بمانیم...
با مرملا شدن قضایا و اعتراف آن خانم معلوم شد که همه مدارک زن جعلی و ساختگی است و آن زن و مردی که ابتدا تلفنی با او تماس داشته جاعل و کلاهبردارند... مرد جوان توضیح داد که برغم گفتن همه حقایق و قصدش برای کمک به دوست خود و فریب خوردن از افراد کلاهبردار با دست بند به اداره آگاهی یرده شده و اگر یکی از آشنایانش که از افسران عالی رتبه آن اداره بود او را نمی شناخت و به کمکش نمی آمد معلوم نبود چه سرنوشتی انتظارش را می کشید .
جوان همچنین گفت که همکار زن کلاهبردار متواری شده و بعد از گذشت یک سال از این قضیه به وسیله تماس تلفی همسرش و تله گذاری موفق به جلب و بازداشت متهم اصلی شده اند
از مرد جوان پرسیدم آیا حاضری تا به آن مرد هم رضایت بدهی قدری سکوت کرد و گفت شاید ...شنیدم ازدواج کرده و درست نیست با این شرایط مدت شش سال در زندان بماند.

  • ۹۸/۱۱/۱۰
  • پرویز رضایی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی