سایت شخصی پرویز رضایی

سردفتر اسناد رسمی 695 تهران

سایت شخصی پرویز رضایی

سردفتر اسناد رسمی 695 تهران

  • ۰
  • ۰

خرافه

 

خرافات را در لغت سخنان پریشان و نامربوط گفته اند اما این معانی به هیچ وجه مفهوم خرافات را روشن نمی کند.

سخن پریشان‌ و نامربوط چه سخنانی هستند و اصولاً با چه معیاری می توان حرف مربوط و نامربوط را از هم باز شناخت .

مثلا در این سالها بسیاری از کلیپ های مذهبی تحت عنوان خرافات در فضای مجازی به بهانه اباطیل و خرافه موجبات شوخی و تمسخر گویندگان آنها را فراهم کرده است . در حالی که در اغلب موارد چه بسا رد پای این گونه داستان ها و نقل ها را می توان در اخبار و کتب روایی معتبر جستجو کرد .

واقعیت این است در همان مواردی که نقل یک موضوع به اصطلاح خرافی موجب خنده و مسخره کردن گروهی است اگر همان مطلب به عنوان معتقدات دینی و مذهبی همان گروه شناخته شده باشد نه تنها باعث تمسخر آنها نمی شود بلکه در منظومه اعتقادات خود آنها به عنوان معجزه و کرامت بنیان گذاران و بزرگان دین و مذهب معیار فضیلت است .

بنا بر این مادام که بشر خرد و عقلانیت را به عنوان تنها راه شناخت حقایق واقعی به رسمیت نشناخته معیار و محک تفکیک و تمایز سخنان موهوم و خرافه از حقیقت ؛ اعتقادات و هنجارهای دینی و مذهبی است و هیچ مرز مشخصی بین حقیقت و خرافه و اباطیل وجود نخواهد داشت

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

 

احساس کردم مشترکات زیادی با این مراجعه کننده خانم دارم هر دو مدتی در آموزش و پرورش در رشته های علوم انسانی خدمت کرده بودیم برخلاف ظاهر سنتی و پوشش کاملا مذهبی دکترای حقوق از انگلیس داشت ولی بعد از برگشتن از انگلیس تحصیلاتش را تا اخذ دکتری فلسفه ادامه داده و در حال حاضر در همان رشته در دانشگاه تدریس می کرد که نشان می داد ذوق فلسفی و علوم عقلی دارد .

فرصت را غنیمت شمرده و پرسشی را که همیشه دوست داشتم از کسی که سالها به تحصیل و تدریس فلسفه مشغول بوده بپرسم مطرح کردم

پرسیدم : خانم...آیا کار با فلسفه و همیشه در گیر باز بینی و کند و کاو باور ها و عقاید خود بر مبنای عقلانیت بوده با توجه به اینکه چه بسا این تغییرات و تحولات پیا پی موجب برهم خوردن تعادل ساحتهای سه گانه وجودی انسان ( 1- باورها و عقاید می شود 2- احساسات و عواطف 3- خواسته ها و اراده )می شود برای شما آزار دهنده نیست و اصولا تا چه اندازه این تحولات فکری که می تواند آرامش روح و روان هر انسانی را بر هم بریزد برای شما قابل تحمل است ؟

پاسخ سرکار خانم ... و استاد فلسفه مبنی بر اینکه هیچ علاقه ای به امور عقلانی و فلسفی صرف نداشته و بیشتر به موضوعات دینی و مذهبی و خصوصا علم کلام بجای فلسفه توجه دارد همه پیش داوری های من را در مورد نقاط اشتراک و همزبانی با او نقش بر آب کرد و فهمیدم می شود استاد فلسفه در دانشگاه بود و در عین حال بدون هیچکونه دغدغه فلسفی و صرفا در پناه ایمان محض ! آسوده زیست.

 

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

نقد آراء قضایی

 

1- رای دادگاه بدوی

در مورد دادخواست خانم م.ت. به‌طرفیت اداره ثبت‌احوال تهران به خواسته تغییر نام از م. به م. خلاصه خواسته خواهان این است که از ابتدا به نام م. شهرت داشته و داشتن دو نام مشکلات فراوانی در روابط اجتماعی برای وی ایجاد کرده و به نام م.علاقه خاصی داشته بر این مبنا تقاضای رسیدگی به موضوع شده است. دادگاه باملاحظه محتویات پرونده و این‌که استفاده از این لقب لیاقت و شایستگی خاص خود را دارد با توجه به دادخواست تقدیمی و مدارک ابرازی از جانب خواهان‌که در تأیید خواسته وی می‌باشد و این‌که استفاده از نام حق طبیعی هر فرد می‌باشد. با توجه به موارد یادشده و این‌که از جانب خوانده ایرادی که موجب خدشه در خواسته خواهان شود به عمل نیامده است. با این وصف خواسته خواهان را وارد دانسته و به استناد ماده 995 قانون مدنی حکم بر تغییر نام خواهان از م. به م. در سند سجلی شماره 1234-1351 متعلق به خواهان با حفظ سایر مشخصات سجلی نامبرده صادر و اعلام می‌دارد. رأی صادرشده حضوری محسوب و ظرف بیست روز پس از ابلاغ به‌طرفین قابل تجدیدنظر در دادگاه محترم تجدیدنظر استان تهران می‌باشد.

رئیس شعبه 18 دادگاه عمومی ( حقوقی )تهران

2- رأی دادگاه تجدیدنظر استان

در خصوص تجدیدنظرخواهی اداره ثبت‌احوال منطقه مرکزی تهران بطرفیت تجدیدنظرخوانده خانم م.ت. به شرح دادخواست تجدیدنظر نسبت به دادنامه شماره304 مورخ 1393/04/11 صادره از شعبه18 دادگاه عمومی (حقوقی) تهران‌که متضمن تغییر نام کوچک تجدیدنظرخوانده در سندسجلی به شماره 1234 به م. بوده با عنایت به اینکه نام اشخاص از حقوق راجع به شخصیت بوده که تعلق‌خاطر و تمایل به آن از شاخصه‌های این حق است، بالطبع درصورتی‌که عدم تمایل به نام تحمیلی دوره طفولیت می‌بایست پس از حلول اهلیت، اختیار تغییر آن برای اشخاص قائل شد و منعی در مقررات موضوعه برای این امر وضع نگردیده. لذا با عنایت به جمیع محتویات پرونده، دادنامه بدوی مطابق با موازین قانونی و با رعایت اصول دادرسی صادر گردیده و اعتراض موجه و ایراد مؤثری که موجبات نقض و بی‌اعتباری آن را فراهم آورد در این مرحله از دادرسی به عمل نیامده و موضوع تجدیدنظرخواهی با هیچ‌یک از جهات مندرج در ماده 348 قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی مطابقت ندارد. لذا ضمن رد تجدیدنظرخواهی به استناد مقررات ماده358 قانون آئین دادرسی مارالذکر دادنامه تجدیدنظرخواسته را عیناً تأیید و استوار می‌نماید رأی صادر قطعی است.

مستشاران شعبه 33 دادگاه تجدیدنظر استان تهران

الف - نقد رای بدوی

یکم – اصل خواسته خواهان به طرفیت اداره ثبت احوال تغییر نام بوده ودر دادنامه منتشره نام شخص درخواست کننده معلوم نیست و فقط حرف اول آن یعنی میم قید شده است (ان هم به شیوه اطلاع رسانی در مورد پرونده های کیفری در مرحله تعقیبات مقدماتی و دادسراها)

در صورتیکه از جمله اهداف اصلی انتشار آرای محاکم که در محل خود اقدامی شایسته و بایسته است آشنایی مخاطبین با رویه و منطق قضایی و فراهم نمود امکان نقد و بررسی آنها از طرف حقوقدانان و منتقدین است فلذا هر گونه ابهام و ایهام که موجب خلل در تشریح و توضیح موضوع حکم باشد نقض غرض محسوب می شود .

دوم - به حکایت گردش کاررأی دادگاه بدوی ( که برخلاف شیوه مرسوم و صحیح گردش کار از متن رای تفکیک نگردیده است)خواسته خواهان تغییر نام کوچک به علت مشکلاتی است که داشتن دو اسم در روابط اجتماعی وی ایجاد کرده در صورتیکه دادرس محترم دادکاه باقید جمله معترضه "... صرف‌نظر از این‌که واژه م. لقب می‌باشد و این‌که استفاده از این لقب لیاقت و شایستگی خاص خود را دارد...و بدون توجه به جهت درخواست خواهان و اینکه بسیاری از اسامی اشخاص چه اینکه از لغات عربی مشتق شده باشد و یا ریشه فارسی داشته باشد می تواند از القاب اشخاص محسوب شود همچنانکه عنون " لقب " در دستور زبان مسقل از اسم بی معناست داشتن به غلط لیاقت و شایستگی افراد را شرط استفاده از این اسامی دانسته است و در نتیجه خواسته خواهان را مبنی بر تغییر نام موجه تلقی نموده است.

سوم – تنها و دلیل اصلی دادرس محترم دادگاه برای وارد دانستن دعوای خواهان در این رای حق طبیعی اشخاص برای استفاده از نام ذکر شده در صورتیکه این دلیل نیز کافی به مقصود نمی باشد و نفس درخواست خواهان برای تغییر نام دلیل بر استفاده او از نام معینی است که تقاضای تفییر آن را دارد نه نداشتن نام !

ب- نقد رای تجدیدنظر

نقد رای دادگاه تجدید نظر

یکم – اشکال بند یکم در مورد انتشار دادنامه بدوی در رای تجدید نظر نیز وارد است .

دوم – اشکال دوم رای بدوی در ان قسمت که گردش کار دادنامه از متن رای تفکیک نشده در این حکم نیز وجود دارد.

سوم – یگانه دلیل محکمه تجدید نظر در رد تجدید نظر خواهی اداره ثبت این است که ".. نام اشخاص از حقوق راجع به شخصیت بوده که تعلق‌خاطر و تمایل به آن از شاخصه‌های این حق است، بالطبع درصورت عدم تمایل به نام تحمیلی دوره طفولیت می‌بایست پس از حلول اهلیت، اختیار تغییر آن برای اشخاص قائل شد و منعی در مقررات موضوعه برای این امر وضع نگردیده ..." در حالیکه اقتضای نظم اجتماعی و فلسفه داشتن نام معین برای افراد شناخته شدن آنها با همان اسامی دراجتماع و حتی الامکان عدم تغییر اسامی افراد به استثنای مواردی است که تغییر نام اشخاص دلایل موجهی دارد در حالیکه التزام داشتن به ادله دادگاه محترم تجدید نظر به این معنی است که با توجه به سلایق مختلف و تغییرات فرهنگی و اجتماعی و روحی و روانی مردم علی الدوام شاهد تغییر اسامی اشخاص پس از رسیدن به سن بلوغ و بی نظمی در جامعه باشیم و چه بسا با این اوصاف به مرور نام افراد در دو مرحله یکی به پیش از بلوغ و در دوران طفولیت و پس از آن تعیین و تقسیم شود مضافا اینکه اگر همچنانکه در دادنامه تجدیدنظر آمده منعی برای تغییر نام اشخاص وجود نداشت و مردم مخییر بودند تا هر زمان که اراده کنند به اعتبار حق طبیعی خود نسبت به تغییر نام شان اقدام کنند ورود دادگاه محترم به ماهیت موضوع و عدم صدور قرار عدم صلاحیت توسط مرجع قضایی چه توجیهی می تواند داشته باشد.

پیشنهاد می کنم برای تامین نظر دادرسین محترم دادگاه تجدید نظر و تا تعیین قطعی اسامی و به رسمیت شناختن حق انتخاب نام دلخواه برای فرزندان والدین محترم تا رسیدن اطفال خود به سن قانونی از فیلد موقتی new folder با شماره و کد معین 1و 2 و ... استفاده کنند .

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

 

امروز اتفاقی کانال ها و گروهای تلگرامی ام رو چک می کردم چشمم به گروهی افتاد که ظاهراً مدیریت آن را خانم سیده ای به عهده داره حالا اینکه چطور نام این خانم و گروهش تو لیست من آمده دلیلش را نمی دانم اما آخرین پست ایشان آن هم به مناسبت روز غرفه و عید قربان و ارتباط آن با کالای مورد عرضه شان واقعا موجب تحیر من شد ضمن ابراز شرم خصوصا از بانوان محترم مخاطب این پست توجه شما را به متن پیام عرفانی ! این خانم در این ایام جلب می کنم .

روز بخشیده شدن گناهان و

روز نیایش و روز بارش چشم‌های

خاکیان بر شما آسمانیان مبارک باد

التماس دعا

در لحظات قشنگ خلوتتان …

همراهان همیشگی امروزم تخفیف داریم فقط تا پایان چهارشنبه ۳۰ تیر ماه بمناسبت بزرگداشت روز عرفه و عید سعید قربان ، کلیه مهریه ها (جز ساعتی) با ۲۰ درصد تخفیف محاسبه خواهد شد، قابل ذکر است که عزیزانی که در این ایام اقدام به رزرو کنند هم میتونن ازین تخفیف استفاده کنند.

التماس دعا

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

 

بیشتر از دو ساعت از زمانی که این مرد و زن جوان برای تنظیم سند آمده بودند می گذشت اما هنوز برای نوشتن آن قانع نشده بودم

گر چه نوشتن متن سند مورد درخواست شأن چند دقیقه بیشتر وقتم را نمی گرفت اما دلم راضی نبود .

غالب اوقات همین که احساس می کنم بین زن و مردی که قصد جدایی دارند کمترین علاقه ای وجود ندارد لحظه ای در انجام کارشان تردید نمی کنم .

اما این مورد تفاوت داشت معلوم بود هر دو به شدت به هم علاقه مند هستند اما در عین حال به جدایی اصرار داشتند دادگاه بعد از انجام هفت جلسه مشاوره که در ایجاد تفاهم بین آنها موفق نبود حکم به صدور گواهی عدم سازش داده و کار طلاق بلحاظ قضایی تقریبا انجام شده بود .

مرد اصرار داشت هر دو به موجب سند رسمی حق رجوع را از خودشان سلب کنند و ظاهراً استدلالش این بود که چه بسا خانم بخواهد در مدت عده دوباره همه چیز را به هم بزند و به آنچه بذل کرده یعنی مهریه و نفقه و ...رجوع کند .

برای هر دو توضیح دادم طلاق های که به طلاق توافقی شهرت دارد اصطلاحا خلعی گفته می شود و تفاوت آن با طلاق نوع دیگر یعنی رجعی آن است که در این نوع طلاق مرد در دوران عده حق رجوع به زن را ندارد اما در عوض زن این حق را دارد که در این مدت به آنچه به مرد بذل کرده رجوع کند هرچند با رجوع به آنچه بخشیده ماهیت طلاق تغییر پیدا کرده و رجعی است به این معنا که مرد هم حق پیدا می کند تا با رجوع به زن همه تشریفات انجام شده در مورد جدایی را بهم بزند و به اصطلاح طلاق کان لم یکن شود .

با این توضیحات برای هر دو آنها روشن شد که رجوع مرد در این مرحله بی معناست بنابر این سلب چنین حقی که وجود خارجی ندارد حشو و زاید است .

در این مدت به دقت به دلایل هر کدام برای جدایی گوش دادم انصافا چیزی بیشتر از اختلافاتی که در بین همه زن و شوهر ها بطور روزمره وجود دارد به نظر نرسید اختلافاتی که تنها کافی بود با گفتگو به بر طرف شود .

اما چرا چنین نشده بود آیا آنها با هم گفتگو نداشتند یا اینکه آنچه بین شأن اتفاق افتاده بود گفتگو نبود مناظره بود جدل و جر و بحث و دعوا بود مرافعه بود هر چه بود گفتگو نبود اینکه نخواهیم بر طرف مقابل غلبه کنیم اینکه قصدمان این نباشد تا اشتباهات او را ثابت کنیم اینکه تمام خطاهای همدیگر را به رخ نکشیم اینکه آنی به آنچه او می گوید گوش ندهیم و بدون تعصب به اشتباهات خودمان اعتراف نکنیم اینکه وقتی متوجه شدیم که حق با طرف مقابل بوده و ما اشتباه کردیم خوشحال نشویم و ...شرط گفتگو نیست چیز دیگر است .

در آخر با یک شرط سند آنها را نوشتم اینکه قول بدهند یک برای یک بار هم که شده با هم گفتگو کنند .

متن سند :

حاضر این دفتر گردید خانم .... و بعد از حضور ضمن عقد خارج لازم حق رجوع خود را در مود عده طلاق از همسر خود آقای ....سلب و ساقط نمود.

 

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

 

مدتها بود این دوست و همکار قدیمی را ندیده بودم اغلب دوستان ترجیح می دهند وقتی قرار است کاری در دفترخانه انجام دهند با یک تیر دو نشان بزنند و به بهانه تنظیم سند حالا هر سندی که می خواهد باشد دیداری با یک دوست قدیمی هم داشته باشند .

وقتی آقای ... از راه رسید بعد از سلام و احوال پرسی از همان اول به سراغ دوستان مشترک مان رفتیم از آقای ....چه خبر ؟ از آقای ....خبری داری ....آقای ....چکار می کند ؟

گفت : مگر نشنیدی پدر خانم آقای ...سال گذشته فوت کرده بود آقای ....خواست تا خودش مراسم تلقین را انجام بدهد وارد قبر آن بنده خدا شد و هنوز به تفهیم و فهماندن نام امام هفتم و هشتم به میت نرسیده بود که همان جا سکته کرد و مرد ...

یعنی آیا بعد از مرگ آقای ....هم کسی پاسخ این پرسش ها را به خود او تفهیم کرده است ؟!

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

همین دیروز بود که با همسرش به دفترخانه آمده بودند قد بلند با چادر و مقنعه مشکی متانت و سنگینی خاصی به او می داد ضمن اینکه آرامش عجیبی در چهره اش داشت.

خیلی تکیده تر و رنگ پریده تر از روز قبل به نظر می رسید به نظرم عمل جراحی سنگینی که فردا در پیش داشت تنها چیزی بود که ابدا نگرانش نمی کرد.

به آسانی در مورد مرگ قریب الوقوع اش و احتمال آن در جریان جراحی دوباره زیاد بود صحبت می کرد وجود مادر و .., داشتن دو فرزند دختر و پسر 14 و 15 ساله هیچکدام موجب نشده بود تا تنهایی خودش را فراموش کند می گفت خیلی زود و با اصرار پدر به عقد شوهرش در آمده و مرد در همان سالهای اولیه زندگی سرمایه اش را از دست داده و بخاطر ورشکستگی او به ناچار خانواده پدری از عهده مخارج زندگی شان درآمدند.

اما با این حال بی مسئولیتی و بیکاری و بی عاری همسرش باعث شده بود زندگی شان با همان وضعیت و وابسته بودن مالی ادامه پیدا کند تا جایی که پس از فوت ناگهانی پدر و علیرغم تحمل ضایعه از دست دادن او شوهرش هر روز بیشتر از پیش او را برای مطالبه ارث میراث تحت فشار قرار داده است.

اگر چه باور تنهایی در لحظه های مرزی زندگی برای انسان طبیعی است اما انگار او خیلی زودتر و در سن جوانی به این باور رسیده بود.

به نظرم هیجده سال زندگی مشترک با مردی که در بحرانی ترین شرایط زندگی و در زمانی که او با مرگ تنها یک قدم بیشتر فاصله ندارد با خونسردی تمام و با اصرار از او می خواهد تا با حضور در فترخانه از همه حق و حقوقش صرفنظر کند بسیار تراژیک تر از خود مسئله مرگ است .

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

خاطرات دفترخانه

یک روز بیشتر از تاریخ عقد خانم و آقای جوان نگذشته بود هر دو تحصیل کرده و پزشک بودند خانم تقاضا داشت برای او وکالت طلاق بنویسم و بتواند در صورت طلاق حضانت طفل مشترکشان را به عهده بگیرد و همینطور اجازه خروج از کشور را داشته باشد .

تا اینجای کار هیچ مشکلی وجود نداشت ضمن اینکه مهریه خانم دکتر که عبارت بود از یک سکه طلا و یکصد شاخه گل رز جایی برای چانه زنی و اختلاف باقی نگذاشته بود

اما کار از آنجا با مشکل رو برو شد که پای دختر دایی خانم دکتر که اتفاقا وکیل دادگستری هم بود به میان آمد و عروس خانم برای مشاوره با ایشان یک نسخه از پیش نویس اسناد تنظیم شده را برایشان فرستاد .

خانم وکیل ایرادی به اختیارات درج شده در سند وکالت در مورد نگهداری و سرپرستی فرزند بالقوه این زوج و یا محتوای سند در مورد اجازه خروج از کشور خانم نداشت اما اصرار می کرد در متن وکالت نامه تغییراتی به شرح زیر داده شود :

۱- حق ضم وکیل از موکل گرفته شود.

۲- در متن وکالت بجای شرط با حق قبول بذل مبلغ ۱۰۰/۰۰۰۰ ریال از طرف زوجه شرط شود خانم در صورتی بتواند طلاق بگیرد که کلیه حقوق ناشی از زوجیت اعم از مهریه ؛ نفقه ؛ اجرت؛ المثل ؛ نحله و غیره را به مرد ببخشد.

۳ - شرط شود که در جریان دادرسی هیچگونه اخطاری به زوج ابلاغ نشود .

من اصولا تلاش می کنم از داوری در مورد انگیزه اشخاص و نیت خوانی در مورد مواضع آنها اجتناب کنم فلذا صرفا به پاسخ حقوقی و منطقی اشکالات و توصیه های وکیل محترم خانم اکتفاء می کنم .

الف - ضم وکیل بلخاظ حقوقی بی معناست و به اجتماع وکلا در عقد وکالت که بموجب آن اقدامات هر یک از آنها در انجام مورد وکالت به تنهایی نافذ نیست و اجتماع آنها شرط است ارتباطی ندارد

ضمن اینکه قیاس و تعمیم قواعد ضم امین که عبارت است از :

( ولیّ، قیّم و متولی یا ناظر وقف توان انجام دادن و پیگیری امور مولّی علیهم را ندارند یا فسق و خیانتی از آنان دیده شود، حاکم فردی امین را برای مساعدت و یا نظارت بر کارهای آنان تعیین می‌کند. از این اقدام حاکم در اصطلاح به «ضَمّ امین» تعبیر می شود / ویکی فقه) به مبحث وکالت بر خلاف منطق و اصول حقوقی است .

مضافاً اینکه وکالت عقد است و عقد تابع دو اراده بنا بر این در چنین حالتی که موکل بصورت یکجانبه بعد از عقد وکالت اول با انعقاد قرارداد وکالت در همان مورد با شخص ثالث و ضم او بر وکیل اول قصد محدود کردن اختیارات وکیل پیشین را دارد این اقدام یقینا بر خلاف موازین و بی اعتبار است .

ب- اصرار وکیل خانم در حق طلاق

توصیه به قید شرط بذل تمام حقوق مالی زن در متن وکالت بجای بذل مبلغ ناچیز ده هزار تومان حیرت انگیز است و معلوم نیست چطور می تواند با ضرورت رعایت غبطه موکل از طرف وکیل قابل جمع باشد ضمن اینکه اشکال لزوم رعایت غبطه مرد از جانب همسرش هم وقتی خود زوج با چنین شرطی در متن وکالت نامه اقدام به دادن وکالت شده بلا وجه است .

ج - اینکه شرط شود که در جریان دادرسی هیچگونه اخطاری به زوج ابلاغ نشود نیز با هیچ توجیهی بلحاظ قانونی هم خوانی ندارد اصول آیین دادرسی در همه سیستم های حقوقی از قوانین آمره است و اعمال اراده اشخاص و اصحاب دعوی در اینگونه امور مغایر با نظم دادرسی است .

پ.ن

اداره حقوقی دادگستری در نظریه مشورتی شماره ۶۳۱۰/۷ مورخ ۱۳۷۶/۱۰/۱۳بر خلاف آنچه گفته شد به شرح زیر اظهار نظر نموده است :

اگر مالکی برای فروش ملک خود به کسی وکالت بلاعزل داده و بعداً وکیل دیگری را هم برای انجام همان کار تعیین و وی را به وکیل او ل ضمیمه نمود که مورد وکالت را مجتمعاً انجام دهند متعاقب آن شخص دیگری را هم تعیین نماید که وکیل مذکور در انجام مورد وکالت می بایست نظر شخص سوم را هم اخذ و موافقت او را هم کسب نماید و آنگاه اقدام به وکالت شود انجام این امر و قید آن در سند رسمی سوم مخالفتی با قوانین موجود ندارد و عملی است در حدود قانون و دارای اعتبار قانونی است. آثار قانونی بر وکالتنامه پیرو و ضم با تعیین شخص سوم به عنوان امین مترتّب خواهد بود.

 

 

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

دیشب کلیپی را در مورد رفتار های خشن گروه داعش با ایزدی ها می دیدم گزارش گر برنامه با بعضی از دختران خرد سال و جوان که به اسارت گرفته شده و مورد تجاوز جنسی واقع شده بودند صحبت می کرد با خودم می اندیشیدم چنانچه به هر دلیل این جنگ و درگیری بجای نیرو های اقلیت مسلمانی که به عنوان تندرو وهابی و سلفی و غیره که می توان در مقام توجیه بین رفتار آنها و اعتقاد عموم مسلمانان قائل به تفکیک شد بین مسلمانان سنتی ( اعم از شیعه و سنی ) و ایزدی ها اتفاق می افتاد ایا هیچ فقیهی با توجه به متون و مبانی کلامی و فقهی مورد قبول حوزه ها و مدارس علمیه چه در بین اهل سنت و چه تشیع شهامت و منطق مخالفت با چنین رفتاری را داشت ؟!

ایا وقت آن نرسیده عالمان دلسوز مذاهب چاره ای بیاندیشند و با اجتهاد در اصول اجازه ندهند تا بقای اصل اسلام فدای اجرای متونی شود که در هر حال قابل تفسیر و تاویل است ؟!

صرفنظر از آمار و نظر سنجی ها شواهد و قرائن هم گواهی می دهد امار اتئیست ها در کشورهای اسلامی افزایش غیر قابل انتظاری داشته و همچنان رو به تزاید است .

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

 

مدتها بود این دوست و همکار قدیمی را ندیده بودم اغلب دوستان ترجیح می دهند وقتی قرار است کاری در دفترخانه انجام دهند با یک تیر دو نشان بزنند و به بهانه تنظیم سند حالا هر سندی که می خواهد باشد دیداری با یک دوست قدیمی هم داشته باشند .

وقتی آقای ... از راه رسید بعد از سلام و احوال پرسی از همان اول به سراغ دوستان مشترک مان رفتیم از آقای ....چه خبر ؟ از آقای ....خبری داری ....آقای ....چکار می کند ؟

گفت : مگر نشنیدی پدر خانم آقای ...سال گذشته فوت کرده بود آقای ....خواست تا خودش مراسم تلقین را انجام بدهد وارد قبر آن بنده خدا شد و هنوز به تفهیم و فهماندن نام امام هفتم و هشتم به میت نرسیده بود که همان جا سکته کرد و مرد ...

یعنی آیا بعد از مرگ آقای ....هم کسی پاسخ این پرسش ها را به خود او تفهیم کرده است ؟!

 

  • پرویز رضایی