سایت شخصی پرویز رضایی

سردفتر اسناد رسمی 695 تهران

سایت شخصی پرویز رضایی

سردفتر اسناد رسمی 695 تهران

۴۶ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

حق پشیمانی

 

شایع ترین سندی که بین معاملات مردم معموله مبایعه نامه یا قولنامه است این اسناد بسیار مهم هستند و در صورت اختلاف سطر به سطر و کلمه به کلمه انها در مراجع قضایی می تونه نتیجه دعوا رو به نفع و یا ضرر یک طرف تغییر بده !
در خیلی از موارد خصوصا اوضاع و احوالی که قیمتها تغییرات ناگهانی داره  بعد از امضای قرارداد طرفی که تصور می کنه معامله انجام شده به نفعش نیست سعی می کنه به هر وسیله ممکن از بار تعهدات خودش شانه خالی کنه و معامله رو بهم بزنه.

یکی از شروط این مبایعه نامه ها پرداخت غرامت و یا همان وجه التزامه که معمولا برای محکم کاری و پیش گیری از امتناع یکی از طرفین نسبت به نقل و انتقال رسمی مورد معامله درج و مقرر می شه هر کدام از آنها از انجام تعهد امتناع کرد باید مبلغ تعیین شده به عنوان خسارت به طرف مقابل پرداخت بشه 

اما نکته مهم و در این حال موضوعی که معمولا برداشت غلطی از آن در اذهان مردم وجود داره این است که بر خلاف تصور غالب, این مبلغ که بین عوام به غلط حق پشیمانی نامیده شده به هیچ وجه جای تعهد اصلی و انجام تشریفات رسمی نقل و انتقال را نمی گیره و کما کان طرفی که بعلت تخلف از شرط ملزم به پرداخت خسارت شده مکلف به انجام تشریفات قانونی نقل و انتقاله به تعییر دیگه هم باید خسارت را پرداخت کنه و هم معامله به قوت و اعتبار خودش باقیه !

پ.ن 
در اینکه در صورت سکوت قراداد امکان جمع بین وجه التزام و انجام تعهد اصلی وجود دارد و یا اخیر در بین حقوقدانان اختلاف نظر است مع الوصف در حال حاضر در فرمهای چاپی که در اختیار دفاتر مشاورین املاک قرار گرفته صراحتا حق مطالبه هر دو خواسته مورد تصریح قرار گرفته است.

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

جشن ازدواج یکی از اقوام بود مراسم در یک باغ بزرگ اطراف شهر تهران برگزار می شد قبلا از پدر داماد که برای دعوت آمده بود عذر خواهی کرده بودم اما بخاطر ارادتم به میزبان که شخصا فردی متدین و اخلاقی است و اصرار زیاد و تاکیدش به اینکه تا پایان سرو شام مراسم مختلط نیست (بعدش هم عیسی به دین خود موسی به دین خود) تصمیم گرفتم تا در این مراسم شرکت کنم هم فال بود و هم تماشا .
هم اجابت دعوت یک دوست و هم دیدار اقوام دور و نزدیک بلاخره با هر زحمتی بود محل جشن عروسی را پیدا کردیم . 
راستش کیفیت این مراسم از نظر رعایت موازین شرعی در مقایسه با پیش از انقلاب اگر آزادتر تر نبود یقینا تفاوتی نداشت الا اینکه میهمانان مجبور شده بودند فاصله چند فرسخی منزل را تا آن محل با هر بدبختی بود طی کنند و عده ای هم اصلا امکان حضور نداشته باشند.
واقعیت این است که بعد از انقلاب بسیاری از مالکین اینگونه محل های دور افتاده و پرت به برکت نظام جمهوری اسلامی و وجود نیروی انتظامی و اداره اماکن و ... به ثروت سرشاری رسیده اند که اگر وضع به منوال گذشته ادامه داشت تصورش را هم نمی کردند.

امروز بر رغم تصاویر رسمی از نوع زندگی مردم که هر روز از طریق رسانه ها تبلیغ و به خورد مخاطبان داده می شود جریان زندگی عادی و روزمره آنها تفاوت چندانی با سالهای پیش از انقلاب ندارد الا اینکه در گذشته فساد و تبعیض و ... به رژیم شاه نسبت داده می شد و در حال حاضر به نظامی که پسوند اسلامی را به یدک می کشد باید پذیرفت تنها راه اصلاحات اجتماعی اصلاح فرد است یعنی از پایین به بالا نه بالعکس.

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

عفو آقای نجفی

از خبر عفو آقای نجفی بسیار خشنود شدم

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰


می خواستم در مورد قربانی و عید قربان مطلبی بنویسم نوشته آقای علی زمانیان را خواندم منصرف شدم و حیف آمد آن را با دوستان به اشتراک نگذارم

خواب ابراهیم 
هر کس هزینه ی رستگاری‌اش را خودش باید بپردازد و نه دیگران

روزگاری به خواب ابراهیم آمدی و به او دستور دادی تا فرزندش را پیش پای تو و برای قرب به تو، قربانی کند. بر خود لرزیدیم که از ما (مایی که اسماعیلِ همه‌ی تاریخیم و مایی که همواره قربانیان خواب دیگرانیم)، جز قربانی شدن چه می‌خواهند؟ این همان کاری است که در تمام تاریخ رخ داده است. 
و ابراهیم با دلهره‌ای عمیق و برای رستگاری خویش، فرمان تو را به سر نهاد و انجامش داد. تو اما از کبریایی خویش فرود آمدی و دستان ابراهیم را گرفتی و نگذاشتی فرزندش را قربانی کند. شاید از همان ابتدا نمی‌خواستی اسماعیل قربانی شود. قصدت کشتن نبود، نجات انسان از قربانی شدن در پای خواب دیگران بود. می‌خواستی با اجرای نمایشی تلخ، اما با پایانی شیرین، پیامی را برای تمام تاریخ و برای همه ی آدمیان بفرستی.

فرود آمدی و در تاریخ دخالت کردی تا بگویی:

قربانی کردن انسان، حتی برای تو ممنوع است. تا انسان را رفعتی بزرگ عطا کنی و نشان دهی که آدمی، (دیگران که هیچ)،حتی نباید در بارگاه با عظمت خودت هم قربانی شود.

تا بگویی رستگاری آدمی از مسیر قربانی کردن (کشتن) و قربانی شدن (کشته شدن) نمی‌گذرد.

تا بگویی هیچ کس حق ندارد به بهانه‌ی رستگاری خویش و یا رضایت تو دیگری را قربانی کند.

اما 
اکنون حال ما را بنگر. قربانی می‌شویم، نه به دستور تو. 
بنگر چگونه ما را نه برای تو و نه در پای تو، که به خواست خویش و در پای خواب‌های آشفته‌شان قربانی می‌کنند. تو قربانی کردن انسان را ممنوع کردی اما اینان نه تنها آن را مجاز، که فوزی عظیم می‌دانند. و مگر قربانی شدن تنها با کشتن جسم و جدا شدن سر از بدن معنا می‌شود؟ قربانی شدن‌هایی هست که بسی درد و رنجش از جان دادن سخت‌تر است. و آن وقتی است که آدمی را از آن جایگاه رفیع انسانی به خاک مذلت و حقارت به زیر می‌افکنند. و آن وقتی است که به قهر و سلطه، همه ی حقوق آدمی را انکار، و او را بی پناه محصور می‌کنند. و آن وقتی است که از دیگران نردبانی می‌سازند برای رسیدن به رستگاری خویش.

قربانی می‌شویم، زیرا اراده و اختیارمان را در پای اجبارها قربانی می‌کنند. و مگر شرافت انسان به اراده و انتخاب او گره نخورده است؟ قربانی می‌شویم، زیرا زندگی ما قربانی می‌شود. و مگر ما را خلق نکردی که زندگی کنیم؟ ما را قربانی می‌کنند، زیرا عمر ما را در پای تاریکی و جهل خویش به تباهی می‌کشانند. و مگر آدمی را چند سال عمر و زندگی است که تمامش را در میدان تشویش و هراس و در کمبودها و رنج ها تلف کند؟ قربانی می‌شویم، زیرا روح مان را قربانی می‌کنند. معنای زندگی ما را به قربانگاه پوچی می‌برند. باورهای ما را به تیغ تیز می‌کشانند و در پای منافع‌شان ذبح می‌کنند.

تو از حق خویش گذشتی، اکنون بنگر که ما چگونه‌ایم. تو انسان را قربانی نمی‌خواستی، و از این رو بود که در نمایش بزرگ و رازآلود، ندا دادی که ابراهیم، دست نگه‌دار، اسماعیل نباید قربانی شود. اما اکنون بنگر که چگونه کلامت را از یاد برده اند. با نمایشی روشن نشان دادی که نمی‌توان و نباید دیگران را هم‌چون ابزاری برای رسیدن به ارزش‌ها و رستگاری خویش نادیده گرفت. هر کس مسئولیت خود را خودش بدوش دارد. دیگران را نباید قربانی ارزش‌هایی کنیم که ارزشمندشان می پنداریم.

حالِ انسان امروز را بنگر
بنگر چگونه او را در پای محکم شدن صندلی قدرت ذبح می کنند. در پای ارزش های خیالی شان قربانی می کنند. گاهی به نام ملیت، گاهی به نام امت، گاهی به نام مبارزه، گاهی برای رسیدن به بهشت زمینی و گاهی در پای پول و سرمایه. میلیون ها انسانِ قربانی شده را در مذبح خوفناک بنگر که چگونه پیش پای توهم دیگران از میان رفته اند و می روند. تویی که می خواستی انسان را از قربانی شدن نجات دهی، بنگر چگونه استخوان‌هایش زیر بار سنگینی نام تو شکسته می شود. به نام تو، انسان را از یاد می برند و حقوقش را قربانی می کنند.

ذبح اسماعیل اولین نبود. می‌خواستی آخرین باشد، شد؟

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

 

به نظرم چگونه فهمیدن و درک ایماژ و طرح زندگی برای تک تک ما آدمیان مهمترین و در عین حال خطیرترین موضوعی است که با آن موتجهیم !

آیا انسان همچون مسافری که نقطه پایانی و مقصد نهایی او از پیش تعیین شده رستگاریش در گرو رسیدن به ان مقصد نهایی است و چنانچه به هر علت از نیل به آن غایت و هدف منظور باز ماند زندگی اش مهمل و بیهوده خواهد ماند .

و یا اینکه در طول عمر چندین و چند ساله یله و رها به خود واگذاشته شده تا در هر وادی به دنبال کسب لذت و ارضای خواسته های ریز و درشت و پایان ناپذیر خود باشد

و یا همچون رقصنده ای است که نه مقصدی معین و از پیش ترسیم شده دارد که وقتی در نیمه راه از حرکت باز ماند راه طی شده او بی حاصل ماند و نه آنچنان یله و آزاد که زندگی اش جز پوچی و بی معنایی حاصلی نداشته باشد.
به نظرم زیبا ترین و در عین حال با معنا ترین طرح و ایماز زندگی انسان رقصندگی است یعنی حرکاتی موزون و در عین حال زیبا که همه انات آن هم برای رقصنده و هم تماشاگران لذت بخش و شادی آفرین و با معناست حتی اگر هیچ گاه به نقطه پایان نرسد .

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰


چه خوب گفته نیچه که اگر مرگ پایان زندگی است مرگ اندیشی آغاز آن است آنچه که اندیشه مرگ بیش از هر چیز انسان را به خودم مشغول می کند واقعیت تنهایی ماست آن تنهایی که همه به نوعی از آن گریزان و ترسانند و کم یا بیش تلاش می کنند تا با توسل به انواع دل مشغولی ها از رنج آن تغافل کنند

شاید از تاثیرگذار ترین آیات قران آیاتی است که بیان این تنهایی و توجه دادن انسان به این نوع از مرگ اندیشی است اندیشه ای که می تواند او را از همه قید و بندهایی که مانع در دست یابی به یک زندگی ارزشمند و اصیل و فارغ از خوشایند ها و بد ایندهای دیگران است یاری کند.

1- و همان گونه که شما را نخستین بار آفریدیم [اکنون نیز] تنها به سوى ما آمده‏ اید و آنچه را به شما عطا کرده بودیم پشت‏ سر خود نهاده‏ اید و شفیعانى را که در [کار] خودتان شریکان [خدا] مى ‏پنداشتید با شما نمى ‏بینیم به یقین پیوند میان شما بریده شده و آنچه را که مى ‏پنداشتید از دست‏ شما رفته است

2- پس آنگاه که در صور دمیده شود [دیگر] میانشان نسبت‏ خویشاوندى وجود ندارد و از [حال] یکدیگر نمى ‏پرسند

3- در آن روز هر کس چنان گرفتار وضع و کار خود است که به هیچ کس نتواند پرداخت.

پ.ن 
1- وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى کَمَا خَلَقْنَاکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَتَرَکْتُمْ مَا خَوَّلْنَاکُمْ وَرَاءَ ظُهُورِکُمْ وَمَا نَرَى مَعَکُمْ شُفَعَاءَکُمُ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِیکُمْ شُرَکَاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَیْنَکُمْ وَضَلَّ عَنْکُمْ مَا کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ / ایه 94 سوره انعام 2 - فَإِذَا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلَا أَنْسَابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَلَا یَتَسَاءَلُونَ / ایه 108 سوره مومنون 3 - لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ / ایه 36سوره عبس 

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

تلفن زنگ زد تماس از طرف یکی از مشتریان قدیمی دفتر بود تقاضا داشت به یکی از دوستانش که برای انجام کاری به چند دفترخانه مراجعه کرده اما مشکلش حل نشده بود کمک کنم گفت زندگی زناشویی او با خانمش در خطر است و هرکاری که می توانم برای او انجام بدهم .
ساعتی بعد جوانی با قد و بالای رعنا و حسب ظاهر اهل بادی بیلدینگ و این حرفا در زد و وارد اتاق کارم شد خودش را معرفی کرد و گفت از طرف فلانی آمده بسیار مضطرب به نظر می رسید در همان حیص و بیص گوشی موبایلش به صدا در آمد با حالت التماس با طرف تماس که بعدا معلوم شد همسرش است صحبت می کرد ...چشم خانم ...حتما ...همان طور که خواستی ...
در مورد درخواستش پرسیدم با شرمندگی گفت خوب آقا می دانید بلاخره بین زن و شوهر اختلاف و دعوا پیش میاد من اشتباه کردم می خواهم تعهد بدم که من بعد دست روی همسرم بلند نکنم...
برغم عدم اجابت درخواستش از طرف همکاران درخواست او بلحاظ قوانین و مقررات مشکلی نداشت زیرا مردم حق دارند همه قول و قرارهای خودشان را در قالب اسناد رسمی تنظیم و از تعرض تشکیک و انکار بعدی محفوظ بدارند .
نوشتم :
حاضر این دفتر گردید آقای ....با مشخصات مذکور در فوق و بعد الحضور ضمن اعلام و اظهار پشیمانی متعهد شد من بعد در جهت تشیید مبانی خانواده تمامی تلاش خود را مبذول نموده و از هرگونه رفتار خشونت آمیز نسبت به همسرش جدا خودداری کند.
پس از تنظیم و امضای سند جوان با خشنودی و رضایت دفترخانه را ترک کرد.

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

خانم یک صد و چهارده سکه بهار آزادی مهریه اش بود که چند ماه قبل با تنظیم سند ابراء به همسرش بخشید امروز مراجعه کرده و درخواست داشت با توجه به رضایت زوج سند قبلی کان لم یکن و ضمن انتقال یکدستگاه خود رو از طرف شوهرش به او مهریه سابق به چهار ده عدد سکه تبدیل شود.
عرض کردم :
1- انتقال قطعی اتومبیل به ایشان مانند سایر معاملات اشخاص با هیچ مانعی روبرو نیست .
2 - با ابراء مهریه سابق شوهر ایشان بری الذمه شده و برگرداندن چهارده عدد سکه از مهریه سابق در حکم اعاده معدوم است و اعاده معدوم عقلا محال می باشد " الممنوع عقلا کالممنوع شرعا " یعنی ممنوع عقلی شرعا جایز نیست .

3 - چاره کار از دو حال خارج نیست :
الف : ابتداء صیغه طلاق جاری و بعد از مفارقت عقد جدید منعقد و مهریه زن در ازدواج ثانوی چهارده عدد سکه تعیین شود .
ب : یک فقره سند ذمه ای نوشته و مرد مدیون پرداخت چهارده عدد سکه بهار آزادی به زن به عنوان دائن باشد تا عندالمطالبه و یا عندالاستطاعه به زن تادیه نماید.
راه حل اول چون تصمیمی پر مخاطره و طرفین را در معرض عهد شکنی طرف دیگر قرار می دهد لذا توصیه نمی شود 
نقطعه ضعف پیشنهاد دوم هم هزینه نیم درصد ارزش سکه ها ست که به عنوان حق الثبت در اسناد ذمه ای باید پرداخت شود در صورتیکه در اسناد مربوط به مهریه اصحاب سند از پرداخت آن معاف 

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

برخلاف چند سال قبل که اکثر مراجعین دفترخانه برای تنظیم وکالت طلاق جوان ها بودند این روزها غالب افراد میانسال هستند.
به نظرم بلاخره جوانان با درایت , خودشان مشکل طلاق را حل کردند یعنی فهمیدند مشکل طلاق ازدواجه و برای حل کردن مشکل باید ازدواج نکنند.

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

قبل از هر چیز از عموم دوستان خصوصا کسانی که تمایلی به ورود به بحث های فنی و خشک حقوقی را ندارند عذر خواهی می کنم و امیدوارم برای علاقمندان و دوستان حقوقدان موضوع این پست مفید باشد
امروز خانم محترمی که بعدا معلوم شد از وکلای دادگستری هستند وارد دفترم شدند و درخواست نمودند تا بنده در مورد رایی که به نفع موکلشان گرفته و موضوع آن انتقال ششدانگ یک خانه کوچک و قدیمی در جنوب شهر به نام موکل بود اقدام کنند
حسب دادنامه صادره ملک موصوف از مالک اصلی چند دست با قولنامه گشته و نهایتا به دست اخرین خریدار یعنی موکل ایشان رسیده بود.
نکته اصلی اینکه محکوم علیهم این دادنامه و به تنع ان اجرائیه شامل مالک اولیه و همه ایادی بعدی که با قولنامه خرید و فروش انجام داده بودند می شد.
خانم وکیل محترم ابتدا اصرار داشت که این رویه جاری دادگاه ها در این گونه موارد است و ظاهرا اشکالی هم ندارد .
اما با بحث مفصلی که داشتیم بلاخره پذیرفتند که اشکال در کجاست و امکان اجرای این رای در غالب سند رسمی نا ممکن است .
از بدیهیات قوانین و مقررات ثبتی این است که انتقال دهنده مالک رسمی ملک مورد انتقال باشد که در این صورت محکوم علیه پرونده کسی بجز فروشنده اولیه و یا ورثه ایشان نخواهد بود به عبارت اخری ایادی بعدی که واسطه انتقال ملک به محکوم له یا خریدار فعلی هستند سمتی در سند انتقال اجرایی ندارند در حالی که با وضعیت موجود و قید همه ایادی بعدی از اولین انتقال ملک با سند عادی تا اخرین ان به عنوان محکوم علیهم تعارض انچه در اجرائیه آمده و سند رسمی اجرایی که باید نوشته شود و در آن نام مالک اولیه در ستون انتقال دهنده قید گردد تعارضی آشکار وجود خواهد داشت. 
معلوم نیست با وصف موجود در اجرائیه اگر محکوم علیهم دادنامه که در حال حاضر نه مالک مورد انتقال هستند و نه خریدار محسوب می شوند بخواهند پیرو اخطاریه در برابر رای دادگاه و الزامشان به تنظیم سند تمکین نموده و برای امضای سند در دفترخانه حاضر شوند کجای سند را باید امضاء کنند؟!

  • پرویز رضایی