سایت شخصی پرویز رضایی

سردفتر اسناد رسمی 695 تهران

سایت شخصی پرویز رضایی

سردفتر اسناد رسمی 695 تهران

۶ مطلب در مهر ۱۳۹۸ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

 

آرمن یک کودک آلمانی است که پدرش او را ترک و با مادر خشن و سخت گیرش تنها می گذارد .
مادر آرمن اجازه نمی داد تا او مانند بقیه کودکان با بچه های دوست شود به همین خاطر آرمن جای خالی آنها را با یک دوست خیالی به نام فرانک پر کرد .
فرانک همه جا همراه آرمن است اما او دوست دارد با فرانک هیچ فاصله ای نداشته باشد یعنی دوستش را جزئی از خودش بداند
ند .
نهایتا آرمن فرانک دوست خیالی اش را می خورد و هضم می کند. در سال 1999 زمانی که مادر آرمن مرد او یک مهندس کامپیوتر بود که از طریق web dark سایتی که محل کارهای خلاف و چت روم های آدم خواری است اقدام به درج یک آگهی می کند و از داوطلبان مرد 20 تا 25 ساله که مایلند تا خورده شوند دعوت می کند تا سن و سایز و وزن خودشان را اعلام کنند.
قبل از آن آرمن یک اتاق امن که با یونولیت و لوازم دیگرکاملا صدا گیری شده و مجهز به دوربین فیلمبرداری بود در زیر زمین خانه درست کرد
بعد از چند مورد که افرادی آگهی آرمن را شوخی تلقی کرده و ملاقاتی انجام نمی شود جوانی به نام برند به دعوت آرمن با اشتیاق جواب مثبت می دهد و پس از مدت 9 ماه که از دوستی و ارتباط آنها در فضای مجازی می گذرد بلاخره ترتیب ملاقات حضوری داده می شود و در سال 2001 آن دو همدیگر را در یک ایستگاه مترو می بینند
برند از آرمن می پرسد : امشب چی داری ؟ و آرمن با خوشحالی پاسخ می دهد تو رو !
آن شب آرمن با قرص های خواب آور و شربت سرفه از برند پذیرایی می کند به این امید که آرام تر باشد و هر دو از خوردن گوشت و خون او بیشتر لذت ببرد
آرمن یک دو جنس گراست و بعد از یک بار همخوابگی در آن شب بلاخره نوبت به سلاخی می رسد برند عریان می شود و قرار می شود با بریدن و خوردن آلت تناسلی او سناریو از پیش آماده شده آن دو نفر به نمایش درآید.
آرمن دورین فیلمبرداری اش را روشن می کند و شروع به خوردن آن عضو می کند خون از محل جویده شده فوران می کند و برند فریاد می کشد اما آرواره های آرمن از عهده بر نمی آید و مجبور می شود تا از چاقو برای بریدن استفاده کند
کم کم برند آرام می شود دیگر خبری از درد نیست و با اشتیاق منتظر می مانند تا از گوشت طبخ شده عضو بریده نوش جان کند
آرمن که از قبل همه چیز را آماده کرده عضو را قطعه قطعه نموده و در تابه سرخ می کند و هر دو شروع به خوردن می کنند اما بعد از دقایقی برند از هوش می رود
بعد آن آرمن بدن نیمه جان برند را روی یک صندلی تا شو فلزی گذاشته و بعد دعا و بوسه ای که به پیشانی او می زند سر او را از بدنش جدا می کند و سپس جنازه را از سقف آویزان کرده سطلی زیر گردن او می گذارد.
آرمن با چاقو ابتدا سینه را شکافته و امعا و احشای برند را بعد از شستن در یخدانی که برای همین کار آماده کرده بود قرار می دهد ...آرمن تا ده ماه از گوشت او برای پختن انواع غذا ها استفاده می کند
...آرمن به دعوت خود در سایت برای افرادی که مشتاق خوردن شدن هستند ادامه می داد که این آگهی او موجب حیرت یکی از بازدیدکنندکان سایت و اعلام آن به پلیس می شود ....
آرمن با همه الات و ادوات جرم و گوشت های باقی مانده به همراه فیلم کامل سلاخی و خورده شدن برند بازداشت ودر سال 2004 پس از محاکمه با توجه به اینکه هیچ قانونی برای آدم خواری در قوانین کیفری آلمان وجود نداشت صرفا به جهت معاونت در خودکشی برند به تحمل 8 سال حبس محکوم می شود اما نظر به پوشش رسانه ای این خبر که شدیدا موجب تشویش اذهان عمومی و جریحه دار شدن احساسات و عواطف مردم می شود حکم دادگاه اولیه ارمن در دادگاه تجدید نظر نقض و مجازات او به حبس ابد تبدیل می گردد آرمن معتقد بود برند در وجود او همیشه باقی خواهد ماند.
بعدها او مدعی شد 800 آدم خور فقط در آلمان زندگی می کنند .
پ.ن :
یک گزارش واقعی / پادکست فارسی فیکشن / استاد قصاب

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

خدایا
در اینکه اینجایی و هم اکنونی زیستن شرط داشتن یک زندگی خوب و ارزشمند است تردید ندارم اما چگونه می توانم این پرنده گریزپا را در آشیانه اش در بند کشم و اجازه ندهم تا دم به دم و هر لحظه به گذشته و آینده سر کشد و آنات زندگی ام که تنها سرمایه نقد است به قیمت گذشته معدوم و آینده محتمل به تاراج نرود.
باشد تا نه ترس از حوادث آینده داشته باشم ونه اندوه وقایع گذشته خورم ؟! خدایا یاری ام ده که سخت ناتوان و محتاجم .


پ.ن
أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ / بدانید که دوستداران خدا، نه بیمى بر آنهاست و نه اندوهگین مى ‏شوند (قران کریم)

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

 

دوره بیکاری دفترخونه مثل روزهای پر ازدحام و شلوغش خاطره انگیزیزند ساعت حدود یازده صبح بود پشت میز کارم مشغول مطالعه بودم رفت و آمد مرد میان سالی توجهم را به خودش جلب کرد برای یک لحظه چشم هردوی ما به هم گره خورد به آهستگی سلامی داد و به طرف درب خروجی رفت بی اختیار او را صدا زدم و به داخل اتاق کارم دعوتش کردم بعد از تعارفات معمول از او خواستم تا چنانچه کمکی از من بر میاد براش انجام بدم

گفت : ابتدا می خواستم ببینم به نیروی کار نیاز دارید یا نه که با دیدن خلوتی و سکوت دفترخانه از پرسیدن منصرف شدم! از او خواستم چند دقیقه ای بنشینه تا ضمن صرف چای گپ و گفتی داشته باشیم قبول کرد و من برای اینکه سر صحبت رو باز کنم از شغلش سابقش پرسیدم

گفت :سالها مدیر دفتر دادگاه بودم و در حال حاضر باز نشسته ام پرسیدم لابد شرایط سخت مالی دوران بازنشستگی باعث شده تا بعد از سی سال کار دنبال شغل جدیدی باشد ؟

گفت اینطور نیست اما حوصله تو خونه نشستن و بی کاری رو هم ندارم با اینکه حقوق بازنشستگی ناچیزه اما کفاف مخارج زندگی ساده ام را می کنه

و اینکه دو فرزند دختر و پسر داره و هر دو دانشجوی دانشگاههای دولتی هستند و هزینه چندانی ندارند می گفت با داشتن ی خونه کوچک در منطقه جنوب شهر اجاره نشین نیست و همینطور یه پراید دست دوم داره که سالی یک بار به اتفاق خانواده برای مسافرت به شهرستان میرند و اینکه همیشه سر پناهی برای زندگی و لباسی برای پوشیدن و غذایی برای خوردن داشتند و محتاج احدی نبودند ... به نظرم آمد اگر این مدیر دفتر سابق دادگاه با زد و بند و هزار جور حقه بازی و کلاشی و حرام و حلال کردن ثروتی برای خودش فراهم کرده بود و اموالی انباشته بود آیا امروز آرامش بیشتری داشت ؟ !

و در آن صورت برای استراحت و خوابیدن به منزلی با مساحت چند برابر خانه فعلی خود و برای هر وعده به چند پرس غذا و برای داشتن ظاهری آبرو مند به چند دست لباس بیشتر نیاز پیدا می کرد ؟!

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

 گواهی عدم حضور موضوع بند 89 مجموعه بخشنامه های ثبتی از ادله اثباتی مهم و در مواردی که در متن قولنامه تنظیمی صریحا شرط شده باشد دلیل انحصاری تخلف طرف قرارداد از مفاد قولنامه در دعاوی الزام خوانده به تنظیم سند و پرداخت وجه التزام بشمار می رود مطابق این بند :
در مواردی که طرفین قولنامه عادی یا مدارک دیگری میان خود شرط کرده باشند که در موعد معین سند معامله آنان در دفترخانه مشخص ثبت شود چنانچه سند موضوع قولنامه در موعد مقرر در آن دفتر به ثبت نرسد به درخواست کتبی ذینفع به صدور گواهی از طرف سردفتر در زمینه علت عدم انجام معامله در نمونهای که به ضمیمه این بخشنامه صادر میشود بلامانع خواهد بود.

فرم گواهی عدم حضور:نظر به اینکه با توجه به مدارک ابرازی از طرف مقرر بوده است که سند حاکی از (انتقال قطعی اجاره،صلح) ملک پلاک واقع در با شرایط مذکور در آن مدارک در تاریخ در این دفترخانه به ثبت برسد از آنجا که سند مذکور به علت (علت به طور صریح و دقیق نوشته شود). تا آخر وقت اداری روز ثبت نشده است. به تقاضای آقای/ خانم و براساس دستور شماره این گواهی از طرف اینجانبطرف اینجانب سردفتر / کفیل دفتر تنظیم و به نامبرده تسلیم گردید.
سردفتر/ کفیل دفتر مهر و امضا

چند نکته مهم :
1- موضوع معاملات در صدور گواهی عدم حضور صرفا معاملات غیرمنقول است فلذا سایر اسناد مانند وکالتنامه و غیره از این بخشنامه خروج موضوعی دارد
2- تاریخ حضور طرفین و شماره دفتر خانه مورد توافق جهت تنظیم سند دقیقا باید در متن قولنامه قید شده شده باشد.
3- حضور مالک در دفترخانه برای اخذ گواهی عدم حضور انجام مستلزم تهیه مقدمات لازم و گواهی ها و مفاصا حسابهای مربوطه و در مورد خریدار آمادگی برای تسویه حساب از جمله اخذ و ارائه چک تضمینی به نام منتقل الیه بابت تتمه ثمن معامله می باشد.
4- گواهی عدم حضور عبارت مناسبی برای چنین سندی به نظر نمی رسد گواهی علت عدم ثبت سند عبارت دقیق تری است که ماهیت این گواهی را روشن تر بیان می کند
5- به نظر می رسد قید بلا مانع بودن صدور گواهی مذکور از طرف دفترخانه در متن بخشنامه در صورت فراهم بودن شرایط قانونی برای تقاضای آن از سوی ذینفع منطقی نبوده و تخییر سردفتر در صدور آن موجب تضییع حق متعهد له و تعسر بلا وجه وی در اثبات تخلف طرف معامله در مراجع قضایی خواهد بود فلذا در تفسیر بلا مانع بودن صدور گواهی عدم حضور بهتر است این عبارت حمل با صلاحیت سردفتر در انجام این درخواست ملحوظ شود.
هزینه قانونی صدور گواهی مذکور مطابق تعرفه اخیر التصویب 300000 ریال است.

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

 

جلسه رسیدگی به پرونده تا ربع ساعت دیگر برگزار می شود ادله و شواهد کافی به نفع موکل وجود دارد طبق تعرفه قانونی دستمزد وکیل در این دعوا به چند صد میلیون تومان می رسد.
آقای وکیل ضمن این که با اطمینان از نتیجه دادرسی مدارک و مستندات خود را بازبینی و مرتب می کند متوجه بگو مگو و صحبت هایی که بین موکل خودش و طرف دعوا رد و بدل می شود هست.
- ما سالها با هم شراکت داشتیم نسبت فامیلی داریم یعنی من باید برای تمام حساب و کتابی که بین ما وجود داشت از تو سند می گرفتم که حالا مدعی شدی چند میلیارد تومان به تو بدهکارم ؟!
- بله ما باهم شریک بودیم و تو باجناق من هستی اما تو هم در حق من نا مردی کردی یادت هست تابستان پارسال که با خانواده به ...

آقای وکیل دیگر بجز صداهایی نامفهوم چیزی از حرفای موکلش و طرف دعوای او را نمی شنود .
منشی دفتر اصحاب دعوا را برای شرکت در جلسه دادرسی به دادگاه فرا می خواند آقای وکیل برای یک لحظه دچار تردیدی بزرگ می شود .
اعتبار شغلی , حق الوکاله گزاف و قانون و هر آنچه سالها در دانشکده های حقوق و به تجربه آموخته و به نفع موکلش گواهی می دهد او را به دفاع از او ترغیب و تشویق می کند.
و از سوی دیگر اخلاقی زیستن و پاسداری از ارزشمند ترین گوهر وجود انسان و پاکی و تعالی روح و آرامش روانش از او می خواهد برای همیشه خود را از بند شغل وکالت که در مواجهه با تعارض اخلاق و قانون دومی را رسالت خود می داند رها سازد.

پ.ن

داوری من در این باره ابدا شخصی نیست بلکه نوعی است به این معنا که در اینجا بیشتر نظر به تفاوت ماهیت قانون و اخلاق است که در نتیجه آن خود بخود در مواردی حقوق در برابر قانون و به تعبیری اخلاقی زیستن مغابر با قانونمداری است بنابر این جای تعجب ندارد که یک وکیل خوب روح خود را به شغل خودش به ثمن بخس بفروشد.

 
  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰


خانم از زن و شوهر جوان خواست تا بیرون از دفتر کار من منتظر باشند صدای جر و بحث و گریه زن مدام به گوش می رسید
خانم به آهستگی صحبت می کرد نمی خواست دیگران حرفایش را بشنوند . خودش را مشاور آنها معرفی کرد اما بعدا معلوم شد نسبت دوری هم با خانواده مرد دارد
گفت مدت 8 سال از ازدواجشان می گذرد و یک دختر چهار سال و نیمه دارند مرد برخلاف همسرش که از او متنفر است عاشق زن است و چند ماه می شود که با مرد دیگری رابطه نا مشروع برقرار کرده و علنا به این قضیه اقرار می کند.
گفت شوهرش گوشی موبایل او را گرفته اما مردی که با او رابطه دارد مرتب پیامک می فرستد و اظهار علاقه می کند خانم گفت دقایقی پیشتر زن برای وادار کردن شوهرش به دادن موبایل خود سر چهار راه وسط خیابان نشسته و موجب راه بندان شده است
خواستم تا زن و شوهر به داخل اتاق بیایند تا داستان را از زبان خودشان هم بشنونم اما ظاهرا آن خانم حرف نا گفته ای باقی نگذاشته بود و صحبت های زن و مرد جوان عین مطالبی را که او نقل کرده بود تایید می کرد
زن جوان یکسره اشک می ریخت و از شوهرش می خواست تا حضانت دخترشان را به او واگذار کند و مرد ضمن اینکه سعی در آرام کردنش داشت زیر بار نمی رفت و خود را بازنده اصلی این معرکه می دانست و معتقد بود در این میان هیچ کس به اندازه او ضرر نکرده است
همسرش با مرد دیگری رابطه نا مشروع دارد و به دنبال خوشگذرانی خودش خواهد رفت و ماشین و آپارتمان شان را هم قبلا به نام او کرده ! در حالی که خودش یک چهار دیواری برای زندگی ندارد و تنها چیزی که می تواند به آن دلخوش کند دخترش است که حالا زن خیانت کارش می خواهد آن را هم از او دریغ کند
مرد در عین اینکه حاضر به گذشتن از این خواسته خود نبود اما طوری صحبت می کرد که زن بیش از آنچه بود آشفته تر نشود
مطابق سند ازدواج مهریه 314 سکه طلا بود و در ابراء و بخشش آن هر دو توافق داشتند اما زن حاضرنبود از حضانت و سرپرستی طفل مشترکشان صرفنظر کند حتی به قیمت از دست رفتن آبرو و حیثیت برباد داده اش ...
در این میدان سلاح مرد آبروی زن در بین خانواده و تهدید به علنی کرده ماجرا از طرف مرد مخصوصا آگاهی پدر پولدار و متعصبش بود
و اسلحه زن حق سرپرستی و حضانت طفل و صعف همسر عاشق پیشه او که همچنان شیفته و واله اش بود .
این قضیه حواشی فراوانی داشت که در حال حاضر شاید نوشتن و خواندن همه آنها خارج از توان من و حوصله شما باشد تا فرصت و مجالی دیگر ایام به کلام 

  • پرویز رضایی