احساس کردم مشترکات زیادی با این مراجعه کننده خانم دارم هر دو مدتی در آموزش و پرورش در رشته های علوم انسانی خدمت کرده بودیم برخلاف ظاهر سنتی و پوشش کاملا مذهبی دکترای حقوق از انگلیس داشت ولی بعد از برگشتن از انگلیس تحصیلاتش را تا اخذ دکتری فلسفه ادامه داده و در حال حاضر در همان رشته در دانشگاه تدریس می کرد که نشان می داد ذوق فلسفی و علوم عقلی دارد .
فرصت را غنیمت شمرده و پرسشی را که همیشه دوست داشتم از کسی که سالها به تحصیل و تدریس فلسفه مشغول بوده بپرسم مطرح کردم
پرسیدم : خانم...آیا کار با فلسفه و همیشه در گیر باز بینی و کند و کاو باور ها و عقاید خود بر مبنای عقلانیت بوده با توجه به اینکه چه بسا این تغییرات و تحولات پیا پی موجب برهم خوردن تعادل ساحتهای سه گانه وجودی انسان ( 1- باورها و عقاید می شود 2- احساسات و عواطف 3- خواسته ها و اراده )می شود برای شما آزار دهنده نیست و اصولا تا چه اندازه این تحولات فکری که می تواند آرامش روح و روان هر انسانی را بر هم بریزد برای شما قابل تحمل است ؟
پاسخ سرکار خانم ... و استاد فلسفه مبنی بر اینکه هیچ علاقه ای به امور عقلانی و فلسفی صرف نداشته و بیشتر به موضوعات دینی و مذهبی و خصوصا علم کلام بجای فلسفه توجه دارد همه پیش داوری های من را در مورد نقاط اشتراک و همزبانی با او نقش بر آب کرد و فهمیدم می شود استاد فلسفه در دانشگاه بود و در عین حال بدون هیچکونه دغدغه فلسفی و صرفا در پناه ایمان محض ! آسوده زیست.
- ۰۰/۱۲/۰۳