سایت شخصی پرویز رضایی

سردفتر اسناد رسمی 695 تهران

سایت شخصی پرویز رضایی

سردفتر اسناد رسمی 695 تهران

۲۹ مطلب در بهمن ۱۳۹۹ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

آقایی که حدودا پنجاه ساله به نظر می رسید و سر و وضع بسیار مرتبی داشت همراه یک خانم جوان وارد دفتر کارم شدند .

قبلا همکاران اطلاع داده بودند که مراجعین قصد تنظیم سند در مورد مهریه را دارند با توجه به سن و سال آقا و زن جوان و به تصور اینکه خانم ؛ همراه پدر خود مراجعه نموده از آقا در مورد علت عدم حضور همسر خانم پرسیدم مرد که بسیار محجوب می نمود و خیلی مودبانه و شمرده شمرده صحبت می کرد

توضیح داد که زن جوان همسر خود اوست و چند ماهی بیشتر از ثبت رسمی ازدواجشان نمی گذرد اما خانم حاضر به زندگی مشترک نیست و اصرار به جدایی دارد برای همین از من خواست تا با توجه به عدم رابطه زناشویی بین آنها و اینکه خانم مطلقه می باشد وکالت نامه ای تنظیم کنم تا زن بدون حضور او بصورت توافقی تشریفات طلاق را انجام دهد

سند ازدواج را ورق زدم مهریه ۵۰۰ سکه طلا تعیین شده بود و با صحبت های که مطرح شد متوجه شدم مرد استاد اقتصاد در یکی از دانشگاههای معتبر دولتی است و چند ماه قبل با این خانم که از دانشجویان خود او بوده ازدواج کرده و ... زن جوان از من خواست تا قبل از هر اقدامی تکلیف مهریه معلوم شود ...

مرد با بیان اینکه در این مورد با وکیلش مشورت کرده اصرار داشت چون خانم مطلقه است با توجه به ماده ۱۰۹۲ قانون مدنی چیزی به عنوان مهریه به او تعلق نمی گیرد و زن که ظاهراً با تجربه تر و کارکشته تر از وکیل مرد به نظر می رسید معتقد بود در صورت طلاق باکره بودن یا نبودن هیچ تاثیری در تعلق نصف مهریه به زن ندارد ... در این فقره زن جوان درست می گفت واقعا او حرفه ای بود.

پ . ن

-------

۱- ما‌ده ۱۰۹۲ قانون مدنی : هر گاه شوهر قبل از نزدیکی زن خود را طلاق دهد زن مستحق نصف مهر خواهد بود و اگر شوهر بیش از نصف مهر را قبلا داده باشد‌ حق دارد مازاد از نصف را عیناً یا مثلا یا قیمتا استرداد کند.

۲- حکم مهریه باکره و غیر باکره:

سؤال: آیا بین باکره و زنان دیگر در این مورد که دخول باعث مهر کامل و عدم دخول باعث تنصیف مهریه مى شود فرقى هست؟

جواب: فرقى میان باکره و غیر آن نیست / آیه الله مکارم شیرازی

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

نانوای بامرام

 

هوا به شدت مه آلود بود و باران تندی می بارید برف پاکن ماشین کند تر از آن آن بود که بتواند امکان دیدم را به سادگی فراهم کند و بخار داخل ماشین هم مزید بر علت شده بود مجبور بودم با حداقل سرعت حرکت کنم ساعت دو بعد از ظهر بود که دفترخانه را ترک کردم امروز مراجعه کننده چندانی نداشتم به یادم آمد که باید در بین راه نان تهیه کنم ماشین را کنار خیابان پارک کردم و بخاطر بارندگی شدید با سرعت به طرف نانوایی سنگکی آنطرف خیابان دویدم وقتی زیر سایه بان جلو نانوایی قرار گرفتم از تماشای بارش باران احساس خوبی داشتم سه چهار نفر در صف جلوتر از من ایستاده بودند نانوا دو تا نان را که از تنور بیرون آورده بود جلو پیشخوان انداخت در یک آن پسر بچه ده دوازده ساله ای که خارج صف زیر باران ایستاده بود دستش را روی نان ها گذاشت.

نانوا که بالای سر او ایستاده بود پرسید دو تا ساده می خواستی ؟

و پسرک که انگار سوال نانوا را نشنیده بود در جواب او پرسید: آقا این نان ها صلواتیه ؟!

خواستم با اشاره به نانوا بفهمانم من پول نان پسر بچه را حساب می کنم که قبل از هر گونه عکس العمل من نانوا سرش را به علامت تایید او تکان داد و یک عدد مشمع هم روی میز گذاشت تا نان ها خیس نشود پسربچه نان ها را برداشت و به سرعت دور شد ...

 

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

 

ساعت حدودا ده صبح بود باران شدیدی می آمد و دانه های درشت باران از پشت شیشه های بخار گرفته پنجره غلت می خورد و به طرف پایین شُره می کرد.

در حالی که بعضی از مردم به سرعت از کنار خیابان عبور می کردند بعضی هم که چتری بالای سرشان داشتند سلانه سلانه قدم می زندند وبعد از تعطیلات دو هفته ای کرونا ویترین مغازه ها برانداز می کردند .

داشتم از جایی که با دست بخار روی شیشه را پاک کرده بودم به خیابان نگاه می کردم که مرد جوان و خانم میانسالی وارد دفتر شدند برخلاف آقا که لاغراندام و ترکه بود خانم هیکل درشتی داشت.

خانم پیش دستی کرد و آقا گفت از دادسرا آمده ایم همکارانتان شما را معرفی کرده اند می خواهیم رضایت نامه تنظیم کنید از شاکی و متهم پرسیدم .

مرد جوان گفت : آقا شاکی من هستم

گفتم : یعنی شما از خانم شکایت کرده اید ؟

مرد گفت نه متهم بازداشته از خانم سمتش را در این قضیه پرسیدم گقت من سمتی ندارم از طرف زندانی آمده ام و می خواهم با شاکی تسویه حساب کنم !

گوشی خانم زنگ زد و او از اتاق بیرون رفت از جوان خواستم کمی در مورد موضوع شکایت توضیح بدهد

جوان گفت : اقا من خودم مامور انتظامی هستم و خیلی زرنگتر از امثال این اقا اما به هر حال مامور ممکنه گاهی ممکنه گول بخوره !

گفتم :حالا چه اتفاقی افتاده گفت ؟

گفت : راستش چد روز پیش تو فضای مجازی تبلیغ ی گوشی موبایل را گذاشته بودند تشویق شدم بخرم تماس گرفتم فروشنده خواست نصف مبلغ رو اول براش واریز کنم و بقیه را وقتی گوشی را تحویل گرفتم قبول کردم دو روز بعد تماس گرفتم و خواستم گوشی را تحویل بده تا باقی پول واریز کنم عذر اورد که الان تو بیمارستان پشت در اتاق عمل منتظرم تا مادرم را بیرون بیاورند ضمن اینکه شدیدا نیاز به پول دارم... با التماس از من خواست تا باقیمانده پول گوشی را برای او کارت به کارت کنم تا بعد از ترخیص مادرش گوشی را بفرسته !

جوان که نمی خواست ساده لوح به نظر برسد در حالی که مدام تکرار می کرد خودش آدم زرنگیه و به جز این مورد ابدا نخورده ! توضیح داد بلاخره رد شماره کارت ها را گرفته تا به متهم رسیده وادامه داد ... اقا راستش خیلی زرنگه یکی از کارتها مربوط به یک آب زرشکی بود یکی دیگه راننده تاکسی راننده تعریف می کرد سوار ماشین من شد وقتی به مقصد رسیدیم پول نداشت گفت شماره کارت بده واریز می کنم بیست تومان هم اضافه داد وقتی واریز کرد سیصد واریز کرد و خواست بقیه اش را به یک کارتی واریز کنم و ...

وقتی سند رضایت امضاء شد و جوان دفترخانه را ترک کرد هنوز خانم نرفته بود انگار سوالی داشت که مردد بود مطرح بکنه یا نه بلاخره به اتاق کار من آمد و گفت: آقا من سه تا آپارتمان دارم می خواهم ازدواج کنم اما می ترسم که وقتی ازدواج کردم این آپارتمانها به شوهرم برسه گفتم ابدا اینطور نیست الا اینکه شما زودتر فوت کنید که در ان صورت نصف اموال شما به همسرتان انتقال پیدا می کند خانم گفت بله ترسم از همینه من سه بچه دارم و ... ظاهرا مرد کلاهبردار مخ این خانم را هم حسابی زده بود ...

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

ازدواج الکی

خانواده دخترخانم بیشتر از هزار کیلومتر با خانواده آقا پسر فاصله دارند از مادر. پسر جوان پرسیدم چطور پسرش با دختر خانم آشنا شده ؟

گفت: آقا از طریق همین فضای مجازی با هم رابطه برقرار کردند .

گفتم : یعنی بدون دیدن همدیگر عاشق هم شدند و تصمیم به ازدواج گرفتند :

گفت :نه اقا چند بار با هم ملاقات داشتند هر دو به بهانه زیارت امام رضا از خانواده اجازه می گرفتند و همانجا همدیگر را می دیدند و ...

با اینکه پسر متولد 75 و دخترخانم متولد 78 بود پنج سال از ازدواجشان می گذشت مادر جوان ادامه داد که همسر پسرش تحمل دوری از خانواده را ندارد به همین علت برای طلاق اصرار می کند ما هم اصراری نداریم او مهریه اش را می بخشد پسرم من هم وکالت طلاق می دهد تا در همان شهرستان , خودش را مطلقه کند

پسر جوان در تمام این مدت ساکت نشسته بود و لام تا کام چیزی نمی گفت و من نمی دانستم که به چه می اندیشد

خوشبختانه آنها با آوردن فرزند زندگی پر درد و رنج دیگری را به یک انسان دیگر تحمیل نکرده بودند .

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

گرو کشی زناشویی

 

بنا بر مُر ! ماده ۱۰۸۵ قانون مدنی : زن می تواند تا مهریه او تسلیم نشده از ایفاء وظایفی که در مقابل شوهر دارد امتناع کند ...

به تعبیر دیگر همانطور که در خرید و فروش هر کدام از طرفین معامله از" حق حبس " برخوردارند و می توانند اجرای تعهد خود را منوط به انجام تعهد توسط طرف دیگر کنند یعنی تا طرف دیگر به تکلیف خود عمل نکرده فروشنده از تحویل مبیع و خریدار از پرداخت ثمن امتناع کند

عروس خانم هم این حق را دارد تا مهریه خود را به تمام و کمال دریافت نکرده از روابط زناشویی با آقا داماد خودداری کند.

به نظرم این بدترین نوع گروکشی و موجب تنزل مقام زن در حد یک کالاست.

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

کدهای حقوقی (۳)

من له الغنم فعلیه الغرم

کسی که از مالی بهره می برد خسارت هم به عهده اوست

این عبارت هم یک قاعده حقوقی است که در عین کوتاهی متضمن مفهوم وسیعی است

مثلاً کسانی که از منافع اموال موقوفه استفاده می کنند اگر این اموال نیاز به هزینه داشته باشد آنها باید از عهده مخارج مال وقف شده برآیند نه واقف و یا شخص دیگر ...

البته این قاعده هم مانند بسیاری از قواعد حقوقی استثناء دارد مانند عقد اجاره که به موجب آن اگر مورد اجاره نیاز به تعمیر پیدا کند هزینه ها و مخارج آن از حساب موجر پرداخت می شود و به مستاجر دخلی ندارد .

باید توجه داشت با آنکه مستند این گونه قواعد روایات است با سیره عقلا هم هماهنگ است

پ.ن

اخیرا اقای سید جواد هاشمی به اصطلاح هنر پیشه ارزشی سینما در یک برنامه تبلیغات تلویزیونی شرکت کرد و از مردم دعوت نمود با مراجعه به موسسه ...در دبی خانه بخرند و حالشان را ببرند ! و البته نهایتا هم بخاطر انجام این کار مجبور شد تا اظهار ندامت و پشیمانی کند .

علی القاعده شرکت در یک تبلیغات تلویزیونی هر چند تشویق مردم برای خرید خانه در دبی باشد نباید برای یک بازیگر هیچ گونه هزینه ای در بر داشته باشد

اما بدیهی است وقتی آن شخص از مزایای خاصی بهره مند است طبق قاعده بالا باید غرامت لطمه زدن به ارزشها و هنجارهایی را که جایگاه اجتماعی او متکی به آنهاست را نیز بپردازد

خسارت جناب هاشمی هم مصداق قاعده بالاست .

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

؛ما قصد لم یقع و ما وقع لم یقصد؛

یعنی : آنچه که منظور بوده واقع نشده و آنچه که واقع شده منظور نبوده !

عبارت بالا یک قاعده فقهی و حقوقی است به عنوان مثال :

خانمی شخصی را وکیل کرد تا او را با مهر معین به عقد دایمی خود درآورد آن شخص زن را با همان مهر متعه می کند ( عقد موقت ) و بعد از پایان مدت به زن می گوید تو را صیغه کرده بودم ...فی امان الله در صورتیکه حالا زن از این مرد بچه دار شده است !

عقد دایم که زن برای آن به مرد وکالت داده بود انجام نشده و عقد موقت که انجام شده منظور زن نبوده است .

حسب موازین با اینکه عقد موقت فضولی و غیر نافذ است فرزند به اصطلاح ولد شبهه و در حکم حلال است .

ضمن اینکه اگر زن به عقد موقت سابق رضایت داد آثار صحیحه بر آن عقد هم جاری می شود.

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

کد های حقوقی

 

مردم از کسانی که مطالب حقوقی می نویسند به درستی انتظار دارند ساده بنویسند از کلمات قلمبه سلمبه استفاده نکنند و بجای لغات عربی واژه های فارسی به کار ببرند .

از قدیم گفته اند حرف حساب جواب ندارد اما لازم است به این نکته هم توجه داشت که علم حقوق هم مانند هر علم دیگر ترمینولوژی خاص خودش را دارد که برای فهم صحیح از مطالب حقوقی ناگزیر باید با این ترمینولوژی آشنا بود .

یک متن حقوقی با متنی که نویسنده آن می خواهد با استفاده از واژه های عربی و به ظاهر فنی خود را حقوقدان معرفی کند بسیار متفاوت است و البته تشخیص این گونه از نوشته ها از متون اصیل حقوقی هم نیازمند علم و دانش حقوقی است.

بنده قصد دارم من بعد در صورت توفیق به توضیح و شرح کد هایی که به مرور به صورت فرمول درآمده و در محاورات حقوقی مورد استفاده قرار می گیرد و در واقع بخشی از ترمینولوژی حقوقی است و موجب آشنایی دوستان با متون حقوقی می شود اشاراتی داشته باشم

الحق لمن غلب

معنی ساده این عبارت آن است که حق با کسی که غالب است یعنی کسی که از سلطه قانونی برخوردار است هر چند ممکن است این سلطه با واقع مطابقت نداشته باشد

مانند اینکه شخصی به موجب نوشته از شما طلبی داشته که شما در سر رسید مقرر طلب او را پرداخت نمودید اما آن نوشته همچنان در دست او باقی مانده است قانون از دارنده سند کتبی یا همان نوشته حمایت می کند با اینکه اخلاقا او حق مطالبه ندارد حقوق و اخلاق برغم مشابهت تفاوت های بسیاری دارند

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

 

مرد هفتاد و یکی دو سال و و زن حدودا شصت و پنج سال داشت و بر خلاف جثه ریز نقش مرد ؛ هیکل نسبتا چاق و پوشش چادر خانم موجب شده بود تا بیشتر از سن شناسنامه اش به نظر برسد . 
وقتی از علت حضورشان در دفترخانه پرسیدم مرد گفت خانم می خواهد برای ازدواج مجدد به من  رضایت بدهد.
در اتاقم را بستم و در حالی که  درست رو بروی آنها نشسته بودم
از زن پرسیدم آیا شما راضی هستید تا همسرتان با خانمی دیگری ازدواج کند 
زن که چهره اش بخاطر اینکه محکم با چادر پوشانده شده  بود بسختی قابل تشخیص بود  لبخند تلخی زد و گفت : آقا کدام زنی راضی می شود تا مردی که با او پنجاه سال زیر یک سقف زندگی کرده با زن دیگری ازدواج کند من از شما می پرسم آیا همسرتان راضی است تا شما با زن دیگری ازدواج کنید ؟ 
گفتم : خیلی خوب اما با این توصیف به چه منظور به دفترخانه تشریف آوردید ؟ 
زن گفت : فقط با اصرار این آقا اما قلبا راضی نیستم !
از مرد پرسیدم : آقا برای چه خانم را علیرغم میل قلبی اش وادار کردید که به دفترخانه بیاید ؟
مرد گفت : آقا اینطور نیست ما نزدیک شش سال است که جدا زندگی می کنیم  و کاری به کار هم نداریم من در شمال خانه و زندگی دارم  بارها از ایشان خواسته ام همراه من به شمال بیاید منطقه خوش آب و هوا و دنج اما خودش  راضی نمی شود  
زن بین صحبت های شوهرش در آمد و گفت : آقا تو می دونی من مریضم رماتیسم دارم پاهام درد می کنه و بخاطر سختی ها و دعوا و‌مرافعه های همیشگی و  کتک هایی که در دوران جوانی خورده ام دچار ناراحتی عصبی و وسواس شدید..هستم اقا بخدا از ترسم که وقتی  حمام می روم چندین ساعت نمی توانم  بیرون بیام هفته به هفته حمام نمیروم ... حالا چطور می توانم همراه ایشان به شمال و این ور و اونور بروم ...آقا آصلا با ازدواجش مخالفتی ندارم مگر نه اینکه الان هفت ساله زن صیغه ای داره با همان زن صیغه ای زندگی کنه یا با هر زن دیگه ای را که میخاد صیغه کنه ولی من به ازدواج دائم رضایت نمی دهم ...
مطلب را گرفتم از زن پرسیدم خانم مهریه شما چقدره گفت سال ۵۰ پانزده هزار تومان گفتم خب الان چیزی در حدود پنجاه و پنج میلیون میشه ! 
زن گفت :حالا این یعنی چی پنجاه سال با همه سختی ها نداری هاش ساختم سه تا خونه داره ماهی هشت نه میلیون هم حقوق بازنشستگی می گیره حالا من با این پنجاه میلیون چه کاری می توانم  بکنم چهار تا بچه هم دارم که هر کدام سرشان تو زندگی خودشان است حال این آقا زن بگیره سرش را که زمین گذاشت ی مدعی دیگه هم اضافه بشه و می گه انا شریک ! 
به مرد گفتم آقا حرف حساب جواب نداره  برای رضای خدا هم که شده سعی کن خانمت  را راضی کنی  پیشنهاد کردم تا وصیت نامه ای تنظیم کنند و بقدری که با آمدن خانم جدید سهم این خانم از اموالش  کاهش پیدا می کنه از محل ثلث به همسر اول  داده بشه !
در این موقع بود که هردو سکوت کردن معلوم بود  راجع این پیشنهاد و راه حل های مشابه خیلی بیشتر باید فکر کنند .

  • پرویز رضایی