سایت شخصی پرویز رضایی

سردفتر اسناد رسمی 695 تهران

سایت شخصی پرویز رضایی

سردفتر اسناد رسمی 695 تهران

۷۴ مطلب با موضوع «خاطرات» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰


دفتر خانه برای بعضی محلی سوت و کور و برای خیلی از افراد ممکن است محل پر ازدحام و شلوغی را تداعی کند اما حقیقت ان است که هر دو تصور دور از واقع نیست گاهی سر و صدا و شلوغی دفترخانه کلافه کننده است و در زمان هایی بقدری خلوت و ساکت است که موجب تعجب مراجعان می شود .
آن روز دفترخانه ساکت بود اما ورود هم زمان چندین نفر زن و مرد و کودک که در بین انها پیر مرد هفتاد هشتاد ساله ای هم حضور داشت سکوت دفتر را شکست .
مرد میان سالی که بعدا معلوم شد فرزند بزرگتر پیر مرد است از همسرش خواست تا بچه ها را از اتاق کار من خارج کند تا بتواند خواسته اش را با ارامش بیشتر بیان کند .
آن آقا با اشاره به پیرمردی که کنارش نشسته بود و خانم نسبتا مسن دیگری که همراه شان بود توضیح داد که پیر مرد پدرش است و قصد دارد با آن خانم ازدو اج کند منتهی شرط خانم مسن این است که علاوه بر مهریه سه دانگ آپارتمان مسکونی پیرمرد که تمام دارایی او بود به شرط عمری به وی صلح شود .
پیر زن به ارامی و در حالی که صدایش می لرزید شروع به صحبت کرد می گفت سالهای زیادی است که از همسرش جدا شده هر سه دخترش را که با سختی و مشقت بزرگ کرده به خانه بخت رفته اند و با کارگری اموراتش را می گذراند و الان هم توقع زیادی ندارد مگر بیم اینکه اگر اتفاقی برای پیرمرد بیفتد در این سن پیری و عدم توانایی کارگری برای مردم آواره و بی خانه مان شود مضافا اینکه پیرمرد مستمری بگیر نیست و مخارج زندگی او تنها از کمک های فرزندانش تامین می شود.
پسر پیرمرد و خواهرانش بیشتر به فکر اسایش و بیرون آمدن پدرشان از تنهایی بودند اما آنها هم در عین اینکه نگرانی زن مسن را می فهمیدند موافق ترس خود را از اینکه بعد از عقد و مالکیت زن بر سه دانگ آپارتمان او بد عهدی کرده و پیرمرد را تنها بگذارد پنهان نمی کردند.
بعد از شنیدن حرف های طرفین و گفتگو فراوان توصیه کردم سه دانگ آپارتمان پیر مرد ضمن العقد و به شرط عمری در ملکیت زن واقع شود با این شرط که در صورت طلاق به درخواست زن و یا ترک زندگی مشترک بیش از سه ماه عقد صلح منفسخ شود.
این پیشنهاد ظاهرا موجبات رضایت و خشنودی هر دو طرف را فراهم کرد.


... خاطرات دفترخانه

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

آخوند جاعل


چهارده سال از ازدواجشان می گذشت قرارشان این بود که خانم تمام 500 سکه مهریه اش رو ابراء کنه (ببخشه) اما وقتی خانم صحبت از حق طلاق کرد همسرش آشفته شد انگار او این درخواست رو بدون توافق قبلی و فی البداهه مطرح کرد
در هر صورت خانم اصراری نشان نداد و ساکت شد تنها فرزندشان دختر بچه ای پنج شش ساله بود که لحظه ای خودش را از مادرش جدا نمی کرد !
مطابق معمول استعلامی به دفتر ازدواج نوشتم و از آقا خواستم تا مقدمات تنظیم سند انجام می شود پاسخ نامه رو از دفتر ازدواج شان بگیره و مرد دفترخانه را ترک کرد 
احساس کردم بغض گلوی خانم را گرفته بود و با اینکه سعی داشت خودش رو کنترل کنه اشک در چشمانش جاری شد 
قرائن نشان می داد خانم فهیم وتحصیلی کرده ای ست مختصر توضیح دادم قصد دخالت درزندگی شخصی انها را ندارم اما بلحاظ وظیفه حرفه ای ام باید از عدم اکراه و اجبار او برای امضای سند اطمینان داشته باشم 
خانم گفت هیچ اجباری در کار نیست من زندگی ام را دوست دارم و مایل نیستم این موضوع تاثیری در سرنوشت من و دخترم داشته باشه 
معلوم بود میخواد بیشتر حرف بزنه و کمی درد دل کنه اما به شدت توجهش به دختر بچه بود تا نسبت به این قضیه توجهش جلب نشه برای همین به بهانه اینکه برای خودش ی لیوان آب بیاره او را به بیرون اتاق فرستاد.
ازعلت اینکه برغم 14 سال زندگی مشترک چطور الان تصیمیم به بخشیدن مهریه گرفته پرسیدم گفت این قضیه از وقتی شروع شد که من بعد از چندین سال دخترم را حامله شدم از ابتدا مخالف بچه دار شدن ما بود و از همان موقع درخواست می کرد که مهریه ام را ببخشم !
اما اخیرا اصرارش بیشتر شد مدام تکرار می کنه مهریه تو روی مخم منه تا اینکه تصمیم گرفتم این کار را انجام بدهم 
زنگ تلفن صحبت های ما را قطع کرد تماس از دفتر ازدواج بود و سردفتر به من گفت که سند ازدواج این آقا و خانم جعلی است ! 
در تمام این سال های طولانی سردفتری و برخورد با انواع اسناد جعلی اولین بار بود که با یک سند جعلی ازدواج روبرو می شدم آقای سردفتر گفت بارها شنیده آخوندی تو منطقه تهرانسر عاقده و سند هم جعل می کنه اما هیچ وقت تصور نمی کرده که با شماره آن دفتر و جعل مهر آنجا این کار رو انجام بده 
شوهر خانم هم رسید نامه استعلام دفترخانه را به من برگرداند و گفت آقا من از چه کسی باید شکایت کنم آیا درسته از همین دفتر ازدواج که مهرش جعل شده شاکی باشم؟ 
گفتم به هیچ وجه در حال حاضر هم همین دفترخانه حق داره علیه شما به اتهام استفاده از سند مجعول شکایت کنه شما با این سند جعلی برای دخترتان شناسنامه گرفته اید او رو مدرسه فرستاده اید و ...! 
از من خواست تا آنها را راهنمایی کنم به او گفتم بهترین کار این است که شکوائیه ای تهیه و در دادسرای همان منطقه تهرانسر یعنی در حوزه قضایی وقوع جرم علیه عاقد به اتهام جعل عنوان و سند مجعول طرح دعوا و ضمن شکایت هم می توانی ابطال سند جعلی , الزام ثبت رسمی سند ازدواج تان را از اداره ثبت تقاضاکنی .

وقتی این داستان رو در ذهنم مرور می کردم به نظر رسید جعل عنوان سردفتری و ثبت جعلی ازدواج از جرائمی است عمرا اگر لو بره الا "شذ و ندر" مثل قضیه این خانم و آقا !


...خاطرات دفترخانه 

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰


آقا داماد و عروس خانم در کنار پدر و مادر خانم عروس درست روبروی من نشسته بودند.
بعد از کلی مشاجره و بگو و مگو بین داماد جوان و مادر خانم ایشان که به علت ناچیز بودن مهریه در قباله ازدواج (یک سکه بهار آزادی ) روی هزار سکه اصرار داشت بلاخره توافق کردند تعداد سکه ها در سند 400 عدد قید شود. 
البته در این تخفیف گرفتن اقای داماد انذارهای بنده هم بی تاثیر نبود 
بگذریم از اینکه هزینه بسیار زیاد سند یعنی چیزی حدود یازده میلیون تومان هم موجب نشد تا مادر عروس خانم کوتاه آمده و به کمتر از این رضایت بدهد

راستش اخذ چنین هزینه زیادی که بخش اعظم آن هم حقوق دولتی است برای تنظیم یک سند ذمه ای (قرض) که می توانست با تنظیم یک فقره سند افزایش مهریه باهزینه بسیار ناچیزی انجام شود عقلانی به نظر نمی رسید چه رسد برای داماد بیچاره که تحت شدیدترین فشار از طرف مادر خانم قرار داشت
مادری که فقط به دنبال سنگین تر کردن دین داماد بود اما امکان افزایش مهریه و به تبع ان تحمل حداقل هزینه سند بخاطر معافیت اسناد مربوط به مهریه در اسناد وجود نداشت زیرا بنا بر نظریه شورای نگهبان افزایش مهریه شرعا جایز نبود و بناچار طرفین خواستار حل قضیه و خواباندن دعوا یعنی نوشتن سند ذمه ای شدن که مدیونیت شوهر رسما تثبیت شود.
از امضای سند یک ساعت بیشتر نگذشته بود که با سر و صدای مادر عروس خانم و فریادهای آقا داماد سکوت دفترخانه شکسته شد خانم به بهانه ای این که قباله ازدواج باید در اختیار خانواده دختر باشد اصرلر داشت تا یک برگ از مصدق سند ذمه ای را تحویل بگیرد و با توجه به نداشتن سمت در آن سند و عدم اجابت ان از طرف همکاران داد و بیداد راه انداخته بود 
و در این وسط معلوم نبود فریادهای داماد و اعتراضش به سندی که ساعتی پیش به اصرار خودش تنظیم شده برای چیست ؟!

....خاطرات دفترخانه 


  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰


خانم از طرف یکی ازدوستان معرفی شده بود می گفت سی میلیون به یکی از اساتید حقوق دانشگاه داده تا برای گرفتن طلاق از شوهرش او را کمک کند ! جالب اینکه این استاد محترم پروانه وکالت هم نداشت و فقط مشاوره می داد.
خانم توضیح داد چند ماهی است که به خانه پدری رفته و اکنون حاضر شده چنانچه همسرش حضانت فرزندشان را به او واگذار کند به زندگی سابقش برگردد.
توضیح دادم حق حضانت طفل در زمانی که زن و شوهر با هم زندگی می کنند معنا ندارد سرپرستی و حضانت ار اطفال هم حق و هم تکلیف پدر و مادر است و هیچ کدام نمی توانند از انجام این وظیفه به هر علت شانه خالی کنند .

زن و شوهر از دفتر بیرون رفتند و بعد از مدتی برگشته و درخواست شان را به این نحو مطرح کردند که در صورت جدایی سرپرستی طفل با زوجه باشد اما اینجا هم بگو و مگو شد که اگر زن با بهانه هایی موفق به طلاق شد و یا طلاق توافقی واقع شد چرا باید این حق قانونی از مرد سلب شود ؟! 
پیشنهاد کردم سندی تنظیم و ضمن آن شرط کنند در صورتی که شوهر بدون اثبات تقصیر , زن را طلاق داد نگهداری فرزندشان به عهده مادر قرار بگیرد ! 
هردو پذیرفتند و سند تنظیم و به امضای طرفین رسید .
فردای آن روز خانم تماس گرفت که می خواهم مطمئن بشوم سندی که تنظیم شده به نفع من بوده !
عرض کردم :
اولا: شما در مقابل امتیازی که در مورد حضانت فرزندتان بعد از طلاق گرفتید هیچ امتیازی ندادید
ثانیا : اگر این حق هم به شما واگذار نشده بود شما از چه حقی برخوردار بودید



متاسفانه برغم وعده وعیدهای تخیلی که دیگران به شما داده اند هیچگونه امکانی برای گرفتن طلاق از همسرتان که حاضر به طلاق نباشد ندارید 
خانم گفت به من گفته شده می توانم مهریه ام را اجرا بگذارم او را بازداشت کنم مجبور ش کنم طلاق بدهد
گفتم متاسفم همه این راه ها بسته است امروز هیچ مردی بخاطر ندادن مهریه به زندان نمی رود ضمن اینکه رفتن شما از منزل هم موجب می شود شوهرتان با توجه به ناشزه بودن تان درخواست اجازه مجدد از دادگاه بگیرد و در کنار همسر جدید خود زندگی خودش را ادامه بدهد و نهایتا با توجه به اینکه کارمند دولت است یک چهارم حقوقش بابت اقساط مهریه کسر خواهد شد .
در آن صورت هم دو راه بیشتر پیش رو ندارید 
1 - تا اخر عمر به تنهایی سر کرده تا به قول معروف موهایتان هم مثل دندان هایتان سفید شود .

2- به خانه همسر برگشته و یک شب در میان در کنار ایشان شب ها را صبح کنید البته به شرط آنکه میان شما و همسر جدیدش عدالت را پاس بدارد .


. ...خاطرات دفترخانه

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰


معلوم نبود تا حالا دستگاههای مختلف اداری که سر و کار همه به اون ها میفته کجا بودند که خانم تو سن پنجاه سالگی دچار مشکل شده و امروز پدر پیرش برای گرفتن یارانه و مقرری بهزیستی و ...میخواست از طرف دختر محجور به خواهر کوچکترش وکالت بده !

زمان شروع اختلال روانی دخترش را پرسیدم گفت تو سن پنج سالگی مریض شد و ...
باید به اداره سرپرستی می رفتند اما توضیح قضیه واینکه چه درخواستی باید داشته باشند برای پدر بی سواد و خواهر کم سن و سال و بی تجربه محجور آسان نبود برای همین روی ی تیکه کاغذ نوشتم و دست خواهرش دادم :
دادسرای ناحیه 25 تهران (اداره سرپرستی ) و در خواست صدور حکم حجر خانم از دادگاه ....ضمن تایید مراتب اتصال حجر مشارلیها به زمان صغر وی !

مطابق قانون وقتی زمان محجوریت شخص قبل از رسیدن به بلوغ شخص اتفاق افتاده باشه ولایت پدر کما کان ادامه داره یعنی با صدور رای حجر از طرف دادگاه برای رتق و فتق امور محجور هیچ نیازی به نصب قیم و دخالت اداره سرپرستی باقی نیست و پدر فعال ما یشاء ست.

پ.ن
حجر در لغت یعنی منع و بازداشتن و محجور در اصطلاح حقوقی به کسی گفته می‌شود که از تصرفات و اعمال حقوقی منع شده‌ به عبارت دیگر حجر عبارت است از منع شخص به حکم قانون از اینکه بتواند امور خود را بطور مستقل و بدون دخالت دیگری اداره کند صغیر و مجنون و سفیه محجورند.


....خاطرات دفترخانه


...خاطرات دفترخانه

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

کتک نزنه و ..


انگار امروز قرار بود موضوع همه اسناد از جنس دعواهای خانوادگی باشه زن جوان با پسر بچه پنج شش ساله بعد از طلاق و رجوع می خواست برای محکم کاری از شوهرش وکالت در طلاق داشته باشه 
البته وکالت فقط با این شرط که کتکش زده باشه یا دوباره سراغ مواد مخدر بره آن هم در صورت اثبات مراتب در دادگاه صالح ! 
شاید می خواست جواب پرسش مقدر منو بده که بی مقدمه گفت فقط بخاطر این بچه است 
زن به همین راضی بود کتک نزنه ! شیشه نکشه !

....خاطرات دفترخانه

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

شارلاتانیسم


یکی از مراجعان امروز خانمی محجبه (چادری) و میانسال و چاق بود برای آنکه حرفاهایش را دیگران نشنود وسواس زیادی نشان می داد بخاط همین روی نزدیک ترین صندلی به میز من نشست .
گفت چند سالی می شود که برادرش محجور ( کسی که بخاطر ضعف قوای عقلانی در تصرف در اموالش ممنوع شده) است و او قیمومیتش را به عهده دارد همسر اول برادرش طلاق گرفته و آنها (خانواده محجور ) توانسته اند با زحمت زیاد یک دختر شهرستانی که از خانواده ضعیف و خودش هم بیسواد است به عقد او در آورند زن گفت برادرش حدود شصت و پنج سال سن و از همسر اولش هم یک پسر سی ساله دارد .
زن خیلی پراکنده گویی می کرد و به روشنی معلوم نبود خواسته اش چیست گفت پدرمان جند سال می شود که فوت شده و ثلث موالش را هم به نفع مادرمان وصیت کرده و می دانیم اگر مادر هم فوت کند اموالش بین خوهران و برادرم تقسیم می شود در حالی که برادرم علاوه بر اینکه محجور و معتاد به مواد مخدر است مبتلا به بیماری پارکینسون هم هست گفتم خوب انشاء الله خداوند به مادرتان عمر طولانی بدهد اما بعد از مادر هم جای نگرانی نیست شما قیم برادر هستی و می توانی با ارثیه ای که سهم برادرتان می شود او را اداره کنی ... احساس می کردم نگاه های زن به من نگاه عاقل اندر سفیه است بلاخره مجبور شد حاشیه سازی را کنار گذاشته و بنده را شیر فهم کند که تمام نگرانی او و خواهرانش این است با فوت مادر برادرشان هم بمیرد و همسر او که تازگی ها به صرافت افتاده مهریه اش یعنی هفتصد سکه طلا را از اموال و ماترک برادر مطالبه کند 
پرسیدم خوب چطور موقعی که آن دختر بیچاره را به عقد برادر خل و چل و معتاد و بیمار تان در آوردید چنین روزهایی را پیش بینی نکردید زن گفت چه می دانم گفتیم برادر معتادمان که مالی ندارد و این دختر هم این چیزها حالیش نیست و ...کم کم احساس می کردم حوصله ام از یاوه گویی های زن سر رفته سعی کردم آرامش خودم را حفظ کنم پرسیدم خانم چه کاری می توانم برای شما انجام بدهم زن خیره خیره به من نگاه می کرد و انگار تنها با کلام نمی توانست منظور خودش را بیان کند
بلاخره گفت آقا من می دانم فقط شما که سردفتر هستید می توانید مشکل ما را حل کنید گفتم سرکار خانم قانون شرع تکلیف شما را روشن کرده اگر من هم قرار بود تصمیم بگیرم وجدان و انصاف غیر از این حکمی نداشت زن گفت منظورم این است که حالا وصیت نامه ای چیزی از برادرم بگیرید که اموالش را بعد از مرگ حداقل این زن نتواند بالا بکشد....! زن نمی فهمید اگر قلب سردفتر را هم سگ خورده باشد و امکان تنظیم یک وصیت نامه ای از طرف فرد محجور وجود داشت بعد مرگ برادرشان باز هم با وجود طلب همسر جایی برای مطالبه سایرین که علی فرض محال وصیتی به نفعشان شده باقی نمی ماند.

...خاطرات دفترخانه

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰



بازار معاملات مسکن و اتومبیل کلا خوابیده ! خوابیده که خوابیده من هزار تا کار دارم .چوان حدود سی و دو سه سال داشت با سر و وضعی خیلی ساده و بسیار معمولی همانطور ساده و بی تکلف هم حرف می زد اجازه بدهید گفتگوی امروزم با این جوان را تا آنجا که در خاطرم مانده عینا بنویسم :
جوان : همسرم می خواهد مهریه اش را ببخشد 
من : مهریه چقدره
جوان : 360 سکه بهار آزادی
من : تاریخ عقدتان کیه 
چوان : سه ماهی می شه !
من : خوب بهتر نبود ممان زمان عقد مهریه را کمتر می نوشتید ؟
چوان : نمی شد آخه جریان داره چند ماه قبل توافقات مان را تو جلسه بله برون مکتوب کردیم و بعد هم صیغه عقد موقت جاری شد چند ماه دوران نامزدی طول کشید تا بر مبنای همان توافقات عقد دائم خواندیم 
من: خب حالا به چه دلیل به همان قرار و مدار نمی خواهید پای بند باشید و خانم میخاد مهریه اش را ابراء کنه 
جوان : راستش بعد از صیغه موقت بود که متوجه شدم خانمم قبلا با شخص دیگری ارتباط جنسی داشته ....قرار گذاشتیم من موضوع رو برملا نکنم اون هم مهریه اش را ببخشه !
من : خب فکر می کنی اگر این خانم طلبش را به تو ببخشید بعد از این می توانی بی خیال قضیه باشی و همه چی را فراموش کنی ؟ البته این قضیه را هم نمی توان نادیده گرفت که هر انسانی ممکنه که مرتکب اشتباهی بشه و بعد هم از اشتباهش برگرده . اگر واقعا خطایی مرتکب شده و حالا هم از گذشته اش پشیمان شده بهتر نیست تو هم فراموش کنی ؟.
جوان : نه فکر نمی کنم چون بعد از آن قضیه هم چند بار رفتارش را زیر نظر داشتم رفیق بازه جند بار هم دیدم سیکار می کشید اما وقتی راجع سیگار کشیدنش پرسیدم انکار کرد !
من : ای بابا یعنی هنوز زندگی مشترک تان را شروع نکردید ؟
جوان : نه قراره تا یکی دو ماه آینده مراسم داشته باشیم .

راستش همان اول ماجرا وقتی جوان گفت که دو سه ماه بیشتر نیست عقد رسمی کردند می خواستم عذرش را بخواهم اما وقتی دقیقا حرفاش را شنیدم به نظرم رسید برای این جوان که فریب دختری را خورده که از حد اقل صداقت در بیان واقعیت قبل از ازدواج برخوردار نبوده و معنای وفاداری را نمی فهمه و امروز هم مسیرش رو عوض نکرده و معلوم نیست فردا با این اهرمی که در اختیار داره چه بلایی میخاد بر سر این جوان بیاره شاید این کوچک ترین خدمتی باشه که بتوانم انجام بدهم در هر حال تا شنیدن صحبت های همسر این مرد جوان منتظر می مانم.


...خاطرات دفترخانه

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰


پیرمرد بسیارموقر و خوش بیان به نظر می رسید گفت عروسش قصد دارد تا مهریه در ذمه خود را ابراء کند(ببخشد)
توضیح داد که پسرش دارای مدرک داروسازی است و همسر ایشان یعنی عروس او مدرک مهندسی پزشکی دارد و بخاطر مشغله زیاد نتوانسته اند شخصا مراجعه کنند .
قباله ازدواج را تورقی کردم بی اختیار چشمم به مهریه خانم افتاد برغم آمار بالایی که در تنظیم اینگونه اسناد دارم باورش برای من خصوصا با وجهه ساده و مذهبی پیر مرد آسان نبود برای همین و اطمینان بیشتر از آن آقا میزان مهریه را پرسیدم گفت "ده کیلو طلا" !
راستش نتوانستم تعجبم را از این مقدار مهریه پنهان کنم برای همین دوباره سوالم را تکرار کردم . پیر مرد گفت ما هم وقتی به خواستگاری این خانم رفتیم و پدرشان(اصالتا از عرب های اهل اهواز بودند) این شرط را مطرح کردند خیلی تعجب کردیم اما وقتی ایشان توضیح دادند که این رسم طائفه است و به هیچ وجه حاضر نیستند بر خلاف این رسوم عمل کنند بخاطر تفاهم و علاقه دو جوان چاره ای جز قبول نداشتیم .
جالب اینکه بالا بودن هزینه سند هم موجب نشد تا خانم مهندس از وعده ای که برای بخشش تمام مهریه خود بعد از مراسم ازدواج به همسرش داده بود تخلف کند.

....خاطرات دفترخانه

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

ازدواج کودکان


مراجعه کننده خانمی بیست هشت ساله و باز هم موضوع مورد درخواست تنظیم سند در مورد مهریه و گرفتن وکالت طلاق از مرد منتهی با این تفاوت که خانم حاضر شده بود برای گرفتن وکالت برای موافقت با طلاق توافقی علاوه بر مهریه و نفقه و احرت المثل و سایر حقوق مالی خود سی و پنج میلیون تومان هم به شوهرش ببخشد (بذل کند) .
خانم با ارائه کارت ملی خودشان گفت آقا تو را به خدا به جهره مظلومانه اش نگاه نکنید هر کس او را می بیند فکر می کند امامزاده است اما نمی دانید چه آدم موذی و بد ذاتی است چند ساله که بی کاره دنبال کار هم نیست و همه مخارج خانواده را من مجبورم تامین می کنم .
از شغلش پرسیدم در یکی از بیمارستان های خصوصی کار می کرد پدرش هم به دلیل اختلافات دختر و دامادش ظاهرا تازه از شهرستان آمده و همراه زن جوان بود برای تعیین تکلیف حضانت طفل مشترک در وکالت نامه و اینکه اگر فرزندی دارند چند سال سن دارد پرسیدم که خانم گفت دخترشان شانزده ساله است !
برای یک لحظه بی اختیار به چهره پدر دختر خیره شدم ازدواج دختری دوازده و روانه کردن آنها به تنهایی از شهرستانی کوچک به شهری بزرگ با وجود انواع آسیب هایی که در تهران انتظارش را می کشید ؟!
نمی دانستم چه بگویم با لهجه شمالی حرفایی زد که زیاد بخاطرم نمانده !
هر دو آنها بعد از ارائه مدارک و مستندات تا آماده شدن سند و مراجعه آن خانم با همسرش دفترخانه را ترک کردند .
دو سه ساعت بعد زتگ تلفن به صدا در آمد همان خانم بود با صدای بغض الود از من خواست برای نوشتن سند فعلا دست نگهدارم ظاهرا شوهرش زیر توافق شان زده و برای امضای سند و دادن وکالت علاوه بر بخشیدن همه مطالبات خانم و سی و پنج میلیون تومان که قرار بود نقدا دریافت کند خواسته بود تا تمام اثاثیه خانه و دار و ندارش را هم در برابر حق طلاق به او واگذار کند !


....خاطرات دفترخانه

  • پرویز رضایی